مقاله پژوهشی
محمدرضا حاتمیان؛ سید حسین معینى
دوره 28، شماره 1 ، فروردین 1397، صفحه 5-24
چکیده
چکیدهیادگیری طراحی معماری در ادوار تاریخی به شکلهای مختلف انجام میگرفته است و در حال حاضر این یادگیری به صورت دانشگاهی است. بسیاری از صاحبنظران و خبرگان معماری نقش محوریای برای دروس طراحی در دورة آموزش معماری قائل شدهاند. درس طرح معماری یک در مقطع کارشناسی، از آن حیث که اولین تجربة یادگیرندگان طراحی است، اهمیت ویژهای دارد. ...
بیشتر
چکیدهیادگیری طراحی معماری در ادوار تاریخی به شکلهای مختلف انجام میگرفته است و در حال حاضر این یادگیری به صورت دانشگاهی است. بسیاری از صاحبنظران و خبرگان معماری نقش محوریای برای دروس طراحی در دورة آموزش معماری قائل شدهاند. درس طرح معماری یک در مقطع کارشناسی، از آن حیث که اولین تجربة یادگیرندگان طراحی است، اهمیت ویژهای دارد. از آنجا که آموزش این درس به صورت نفربهنفر است و انجام فعل طراحی توسط هر یادگیرنده به منزلة یادگیری طراحی در نظر گرفته میشود، تفاوتهای یادگیرندگان در آن اهمیت مییابد. هدف در این نوشتار بررسی اهمیت و جایگاه تفاوتهای فردی فراگیران در درس کارگاه طرح معماری یک در مقطع کارشناسی دانشگاه کاشان، از یک طرف، و بازخوانی مقولهای از تفاوتهای فردی با عنوان مزاج و سنجش تأثیر آن در این درس، از طرف دیگر، است. به منظور جلوگیری از اطالة کلام در این نوشتار از این درس با عنوان درس طرح یک استفاده شده است. برای فهمیدن اهمیت تفاوتهای فردی در درس طرح یک ابتدا جایگاه این درس در سرفصل مصوب دوره تحلیل شده و از طرف دیگر، در یک نمونة موردی یعنی دانشگاه کاشان کنکاش شده است. در پایان بررسی تأثیر تفاوتهای مزاجی، به کمک تحلیل دادههای آماری مبتنی بر مشاهدة عملکرد یادگیری دانشجویان این درس، در دانشگاه کاشان انجام شده است. همة این تحلیلها مبتنی بر نظرات در خصوص انجام فعل طراحی در زمینة علم طراحیپژوهی است. این پژوهش ما را به این نتیجه رساند که درس طرح یک در دورة کارشناسی معماری جایگاهی ویژه دارد. این جایگاه، از یک طرف، به دلیل اهمیت توجه به ویژگیهای فراگیران طراحی در این درس است و از طرف دیگر، محل مناسبی برای انجام پژوهشهایی میان تفاوتهای یادگیرندگان و ارتباط آن با عملکرد آنها در یادگیری طراحی است. اهمیت تفاوتهای فردی یادگیرندگان این درس از منظری تازه با بازخوانی تفاوتهای مزاجی دانشجویان بررسی شد و مشخص گردید مزاج فراگیران طراحی در عملکرد آنها در یادگیری طراحی تأثیر میگذارد، بدین ترتیب که گرمی و تری مزاج دانشجویان عملکرد بهتری را در یادگیری طراحی نسبت به سردی و خشکی نشان میدهد.
مقاله پژوهشی
سیما منصوری؛ محسن فیضی؛ حسن عشایری
دوره 28، شماره 1 ، فروردین 1397، صفحه 25-40
چکیده
از دهة 1980 میزان سلامت و طول عمر معیار ارزیابی و شاخص توسعهیافتگی کشورها شد و سلامت با ابعاد گستردة آن، از جمله توجه به تعامل با محیط، مطرح شد. علیرغم این نگرش رو به رشد، هنوز شاهد بیتوجهی معماران و برنامهریزان کالبدی در طراحی و ساخت محیط و بیپاسخ ماندن نیازهای روانی کاربران هستیم. فقدان محیط پاسخگو به نیازهای عصبـ روانشناختی، ...
بیشتر
از دهة 1980 میزان سلامت و طول عمر معیار ارزیابی و شاخص توسعهیافتگی کشورها شد و سلامت با ابعاد گستردة آن، از جمله توجه به تعامل با محیط، مطرح شد. علیرغم این نگرش رو به رشد، هنوز شاهد بیتوجهی معماران و برنامهریزان کالبدی در طراحی و ساخت محیط و بیپاسخ ماندن نیازهای روانی کاربران هستیم. فقدان محیط پاسخگو به نیازهای عصبـ روانشناختی، بهویژه در بخشهای سکونتی، مراقبتی، و درمانی، منجر به کاهش توجه به ابعاد سلامت محیطی شده است. ارتقای سطح کیفی فضای زندگی و افزایش کارآمدی و پاسخگویی محیط کالبدی به نیازهای روانی کاربران از طریق توجه به اصول مبتنی بر علوم اعصاب از اهداف نگارش این مقالة پژوهشی است. در این مطالعه از روش پژوهش مروری با متد تحلیل محتوای کیفی (استقرایی) استفاده شده است. یافتههای این پژوهش بر سه ویژگی «تجربة معماری: خودآگاهی ذاتی» و «معماری مبتنی بر حواس: پاسخگوی اعصاب شناختی و عاطفی» و «معماری همهحسی (چندحسی) به مثابة درمان» دلالت دارد. بنا بر این پارادایم جدید معماری مبتنی بر عصبـ روانشناختی در آیندة نزدیک منجر به تحولاتی در معماری خواهد شد. پیوند معماری عصبمحور با سه حوزة علوم اعصاب شناختی، رفتاری، و عاطفی به منظور پاسخگویی به نیازهای روانشناختی و توسعة سلامت محیطی نقش بزرگی در مفهوم محیط پاسخگو و معماری انسانمحور و سلامتمحور دارد.
مقاله پژوهشی
مولود خسروی
دوره 28، شماره 1 ، فروردین 1397، صفحه 41-60
چکیده
امروزه با پیشرفت علوم انسانی و تکنولوژی بسیاری از تعاریف مرتبط با زندگی انسانها در حال تغییر و تحولات زیربنایی هستند. در این میان، علاوه بر نمایش و گردآوری و نگهداری آثار، دگرگونی توصیفناپذیر در تعاریف جدید و نوع نگاه به موزه در دورة معاصر، گرامیداشت مخاطبان و واگذاری کارکردهای مؤثر در امور آموزش، پژوهش و انتشار مطالب، طی سالهایی ...
بیشتر
امروزه با پیشرفت علوم انسانی و تکنولوژی بسیاری از تعاریف مرتبط با زندگی انسانها در حال تغییر و تحولات زیربنایی هستند. در این میان، علاوه بر نمایش و گردآوری و نگهداری آثار، دگرگونی توصیفناپذیر در تعاریف جدید و نوع نگاه به موزه در دورة معاصر، گرامیداشت مخاطبان و واگذاری کارکردهای مؤثر در امور آموزش، پژوهش و انتشار مطالب، طی سالهایی که از ایجاد اولین موزهها تاکنون میگذرد، به تأمل بسیار نیاز دارد. از سوی دیگر، با وجود اهمیت جایگاه موزه در حد یک نهاد اجتماعی، در برخی از موزهها تغییر خاصی به چشم نمیخورد. در کشور ما نیز برخی موزهها همچنان در رخوت و در برخی موارد تقلیدی از گالریهای نمایشی غربی، بدون در نظر گرفتن ساختارهای عملکردی و پشتیبانیهای فنی، هستند و به نظر نمیرسد که تعهد قابل ملاحظهای در قبال جامعه و یا حتی مخاطبین خود داشته باشند. این تفاوت فاحشْ نگارنده را بر آن داشت تا، با نگاهی دوباره، مؤلفههای تأثیرگذار اصلی در این خصوص را بررسی و مشخص کند که توجه به تاریخچه و سیر تحولات نهاد موزه چه نکات مؤثری در شکلگیری کالبد و محتوای موزه از دید طراحان خواهد داشت؟ و گرامیداشت مخاطبان موزه چگونه صورت میگیرد؟ روش تحقیق در این پژوهش ترکیبی توأم از دو روش توصیفی و تحلیلی است و ضمن استفاده از منابع مکتوب، از مصاحبه با طراحان و موزهداران پژوهشگر به منظور شفاف کردن و تعمیق پاسخگویی به پرسشهای تحقیق بهرة زیادی گرفته شده است. این مقاله در سه بخش اصلی تنظیم شده است که ابتدا به هویتشناسی موزه، پس از آن به محتوای موزه، و سپس به کالبد و تنوع کالبدی آن پرداخته و زیرمجموعههای این موارد از جمله مخاطبشناسی بررسی شده است. همچنین در نتیجهگیری و جمعبندی مقاله به این موضوع اشاره میشود که ضروری است با نگاهی دوباره به ریشههای شکلگیری موزه، تعاریف و تحولات و وظایف حیاتی آن، به مثابة یک نهاد اجتماعی، موجبات پرداختن به طراحی کالبد و محتوای هر موزه، به منزلة یک اثر معماری و پذیرای حضور مخاطبین تبیین شود. همچنین در این مقاله به ضرورت توجه به دستیابی به یک برنامة مرجع در شکلگیری محتوا و کالبد و تعامل دوجانبه میان طراحان و موزهداران در همة مراحل از تبیین صورت مسئله و خلق سناریوی هر موزه تا پایان طراحی و اجرا توجه شده است.
مقاله پژوهشی
بهمن ادیب زاده
دوره 28، شماره 1 ، فروردین 1397، صفحه 61-68
چکیده
هر شهروندی حقوقی دارد و شهروند اسلامی از این حقوق مستثنی نیست. این مقاله، که پیشدرآمدی برای روشن کردن «حقوق جوارح» به منزلة یکی از «حقوق فطری» شهروند اسلامی است، به استناد رسالة حقوق امام سجاد(ع) نگارش شده است. به دلیل وسعت ابعاد حقوق جوارح، در این مقاله تمرکز بر روی «حق چشم»، به منزلة یکی از جوارح، با هدف کاربردی ...
بیشتر
هر شهروندی حقوقی دارد و شهروند اسلامی از این حقوق مستثنی نیست. این مقاله، که پیشدرآمدی برای روشن کردن «حقوق جوارح» به منزلة یکی از «حقوق فطری» شهروند اسلامی است، به استناد رسالة حقوق امام سجاد(ع) نگارش شده است. به دلیل وسعت ابعاد حقوق جوارح، در این مقاله تمرکز بر روی «حق چشم»، به منزلة یکی از جوارح، با هدف کاربردی کردن آن در نظام معماری و شهرسازی کشور است. سیمای شهر اسلامی نهتنها باید پاسخگوی حق دیدن یا نظاره باشد؛ بلکه باید بستری برای جلوه باشد. آنچه از شهر با حق چشم در تماس است، سیمای شهری است، و سیمای شهر مخلوق رابطهای نظاممند میان «حق جلوه» و «حق نظاره» است و از این رو آموزههای اسلامی، در رعایت حق جلوه و نظاره، که بنیان اصلی در تدوین احکام و حقوق ناظر بر سیمای شهر اسلامی است، در این نگارش مورد نظر خواهد بود.اینکه حق جلوه و نظاره چگونه، در کجا، و به چه میزان بروز و ظهور کند از تعریف حدود و صغور آن بر اساس حق استیفا و حق تمتع به دست میآید، میتوان گفت سیمای شهر اسلامی مطلوب از تعادل و ارتباط منطقی میان جلوه و نظاره با رعایت حق استیفا و حق تمتع به دست خواهد آمد. و اگر در ایجاد این نظام حقوق شهری موفق عمل شود، نهتنها بر کالبد شهر، بلکه بر روابط اجتماعی و فرهنگی و... نیز تأثیر مثبت خواهد داشت.
مقاله پژوهشی
علی غفاری؛ فاطمه دوستی؛ مصطفی بهزادفر؛ عباس وریج کاظمی
دوره 28، شماره 1 ، فروردین 1397، صفحه 69-84
چکیده
اهمیت فضاهای معاشرتپذیر تولیدشده از سوی مردم در برابر فضاهای از پیش طراحی و برنامهریزیشده، نظیر پارکها و کافهها، در عرضة فرصتهای جدید معاشرت و پاسخدهی به مجموعة متنوعی از نیازهای مردم آشکار میشود. در این پژوهش کیفی، با استفاده از روشهای مردمنگارانه، فضاهای معاشرتپذیر همگانی شناسایی و با نزدیکی بیشتر دانش جامعهشناسی ...
بیشتر
اهمیت فضاهای معاشرتپذیر تولیدشده از سوی مردم در برابر فضاهای از پیش طراحی و برنامهریزیشده، نظیر پارکها و کافهها، در عرضة فرصتهای جدید معاشرت و پاسخدهی به مجموعة متنوعی از نیازهای مردم آشکار میشود. در این پژوهش کیفی، با استفاده از روشهای مردمنگارانه، فضاهای معاشرتپذیر همگانی شناسایی و با نزدیکی بیشتر دانش جامعهشناسی شهری و طراحی شهری به توصیف کاراکترهای فیزیکی محیط مصنوع و حالات اجتماعی تسهیلکنندة تعاملات اجتماعی در بستر زندگی روزمرة مردم پرداخته شده است. با عنوان نمونة موردی پژوهش، خیابان اصلی محلة گیشا، جایی که زندگی روزمرة ساکنین با آن پیوند دارد، با قابلیت بستری برای گروه وسیعی از حالات و رفتارهای اجتماعی، مطالعه شده است. دادههای پژوهش ابتدا با تکیه بر دستاوردهای مشاهدة مستقیم، نقشههای رفتاری، مشاهدة مشارکتی، و سپس با مصاحبههای عمیق گروهی شامل چهار گروه پنجنفره و ده مصاحبة فردی گردآوری شده است. تحلیلهای توصیفی از دستاوردهای این پژوهش، از شکلگیری فضاهای معاشرتپذیر در لبهها، آستانهها، و تجهیزات شهری در خیابان محله خبر میدهد و با عرضة 5 مضمون اصلی، شامل در مرکز محله بودن، جستجو در محیط، راهبرد خلاقانه، تعلیق هنجاری، و لذت تعامل با دیگران، نحوة تولید این فضاها برای کشف و مناسبسازی از سوی مردم تفسیر میشود.
مقاله پژوهشی
مهشید نجاتی؛ شیدا بگ رضائی
دوره 28، شماره 1 ، فروردین 1397، صفحه 85-110
چکیده
در سالهای اخیر دولت سیاست جذب جمعیت به مناطق مرزی و تقویت امنیت این مناطق با کمک ساکنان بومی را در پیش گرفته است. شهرستان قصر شیرین یکی از شهرستانهای مرزی غرب کشور واقع در استان کرمانشاه است که، در اجرای این سیاست، توسعة آن مد نظر بوده است. برنامهریزی توسعة این شهرستان با پیچیدگیها، تضادها، و عدم قطعیتهایی روبهرو ...
بیشتر
در سالهای اخیر دولت سیاست جذب جمعیت به مناطق مرزی و تقویت امنیت این مناطق با کمک ساکنان بومی را در پیش گرفته است. شهرستان قصر شیرین یکی از شهرستانهای مرزی غرب کشور واقع در استان کرمانشاه است که، در اجرای این سیاست، توسعة آن مد نظر بوده است. برنامهریزی توسعة این شهرستان با پیچیدگیها، تضادها، و عدم قطعیتهایی روبهرو است که توجه به آنها برای انطباق با واقعیت و تحققپذیری بیشتر برنامه ضروری است. رهیافت اختیار راهبردی در برنامهریزی راهبردی، امکان مدیریت پیچیدگیها، تضادها، و عدم قطعیتها را در موضعی تعادلی در فرایند تصمیمسازی و فراوردة آن فراهم میکند. این امر از طریق بهکارگیری فنون شفاف و ساده در چهار وضعیت صورتبندی، طراحی، مقایسه، و اختیار در فرایندی چرخهای انجام میپذیرد. با توجه به جهتگیری نظام برنامهریزی شهری و منطقهای ایران به سوی برنامهریزی راهبردی در سالهای اخیر و لحاظ نکردن پیچیدگیها، تضادها، و عدم قطعیتها در برنامههای متداول، در این نوشتار رهیافت اختیار راهبردی، به منزلة روش، به منظور برنامهریزی برای توسعة شهرستان مرزی قصر شیرین به کار گرفته میشود و با روش علمی استدلال منطقی، فنون عمدتاً کیفی آن استفاده میشود. در این پژوهش نشان داده میشود که در برنامهریزی برای توسعة شهرستان قصر شیرین چگونه پیچیدگیها، تضادها، و عدم قطعیتها در فرایند تصمیمسازی و فراوردة حاصل از آن مدیریت میشوند. در فرایند تصمیمسازی برای توسعة شهرستان قصر شیرین عرصههای مربوط به هریک از این موضوعات در مراحل مشخص شناسایی و در طول فرایند و نیز در طراحی بستة پیشرفت، با عنوان فراورده، بنا بر موقعیت مسئله، موضعی تعادلی در برابر آنها اتخاذ گردیده است. در رویارویی با پیچیدگیها در فرایند تصمیمسازی عمدتاً برخوردی پرجزئیات در گسترة محدودی از مسئله در برابر برخوردی سادهگیرانه در گسترهای وسیع اختیار شده و در فراوردة آن ترتیبی از گامهای تدریجی پیوسته، با توجه به پیوندهای تصمیمگیری، تدوین گردیده است. به منظور مدیریت تضادها در فرایند و فراورده، برخورد تعاملی بر برخورد انفعالی ترجیح داده شده و مدیریت عدم قطعیتها از طریق پذیرش یا کاهش آنها بر مبنای انعطافپذیری فرایند تصمیمسازی انجام گرفته است.
مقاله پژوهشی
آزاده آقالطیفی؛ وحید کلیائی
دوره 28، شماره 1 ، فروردین 1397، صفحه 111-131
چکیده
دستیابی به فهم دقیق یک معماری در فهم پیدا و نهان آن است و درک این دو با بررسی کالبد و زیست جاری در آن محقق میگردد. خانه نیز، به مثابة اصلیترین فضای زیست انسان، مفهومی است که افزون بر کالبد، معانی مختلفی را در خود جای میدهد و به نوعی ترکیبی تجربی و انتزاعی از زمان و مکان را به همراه دارد. بدینترتیب شناخت دقیق خانه چیزی فراتر از شناخت ...
بیشتر
دستیابی به فهم دقیق یک معماری در فهم پیدا و نهان آن است و درک این دو با بررسی کالبد و زیست جاری در آن محقق میگردد. خانه نیز، به مثابة اصلیترین فضای زیست انسان، مفهومی است که افزون بر کالبد، معانی مختلفی را در خود جای میدهد و به نوعی ترکیبی تجربی و انتزاعی از زمان و مکان را به همراه دارد. بدینترتیب شناخت دقیق خانه چیزی فراتر از شناخت کالبد را میطلبد. محققان مختلفی به جستجوی مفهوم خانه در بسترهای فرهنگی متفاوت پرداختهاند. در این مقاله تلاش شده است، تا با مداقه در خانههای تاریخی سنندج، خوانشی از کالبد عرضه گردد که، فراتر از ویژگیهای کالبدی، از مدخل فرهنگ زیست ساکنان به موضوع تقرب یافته شود.این پژوهش با رویکردی کیفی، در سه سطح تحلیلی مبتنی بر تأثیر ویژگیهای کلی شهر بر خانهها و قیاس بین کالبد خانهها به روش تحلیلیـ توصیفی از یک سو، و تحلیل مبتنی بر تطابق فرهنگ زیست و معماری خانهها، به روش تحلیل محتوای مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته از سوی دیگر، به انجام رسیده است.نتایج نشانگر آن است که اصلیترین ویژگیهای خانههای سنندج، که آنها را از دیگر خانهها متمایز میکند، نحوة ارتباط با طبیعت، توجه به منظرگاه بیرونی و در عین حفظ محرمیت، وجود مرتبهبندی در کل و جزء فضاها، و تأثیرپذیری از خانههای دیوانی موجود در شهر بوده است.