مقاله پژوهشی
الهام خدادادی؛ محمدرضا رحیم زاده؛ مهدی محمودی کامل آباد
چکیده
خوانش معماری بومی، در جهت فهم ارزشهایی در معماری، تنوعی از نگاهها را در بر میگیرد. یکی از این رویکردها تلقی معماری بومی بهمثابة عرصهای است که با سرآغاز معماری نسبت دارد و دو قرائت رایج از آن طـرح میشود. قرائت اولْ معماری بومی را ژنوتیپهایی در نقشة تکامل معماری بهمثابة قطعات ابتدایی میبیند. قرائت دوم معماری بومی ...
بیشتر
خوانش معماری بومی، در جهت فهم ارزشهایی در معماری، تنوعی از نگاهها را در بر میگیرد. یکی از این رویکردها تلقی معماری بومی بهمثابة عرصهای است که با سرآغاز معماری نسبت دارد و دو قرائت رایج از آن طـرح میشود. قرائت اولْ معماری بومی را ژنوتیپهایی در نقشة تکامل معماری بهمثابة قطعات ابتدایی میبیند. قرائت دوم معماری بومی را موضوعی تلقی میکند که از ابتدای تاریخ معماری دستخوش تغییرات زیادی نشده است. بنابراین در زمان سؤال یا ابهام دربارة ادامه مسیر معماری، میتوان به آن رجوع کرد. از طرف دیگر، همچنان به صورت موازی تلاشهایی در عرصة تئوری معماری انجام شده و مفهوم اعتباری کلبّ اولیه برای آن وضع شده است؛ اما کلبة اولیه، بهدلیل در دسترس نبودن، نمیتواند ارتباط با سرآغاز معماری را عملی کند. در این مقاله، بهدلیل ضرورت عینی کردن مفهوم اعتباری کلبة اولیه، امکانپذیری این جانشینی نشان داده و با اتخاذ نگرش سوم به ارتباط معماری بومی با سرآغاز، رویکردی در پیش گرفته میشود که در دو نگرش پیش بر آن صحه گذاشته شده است، اما در اینجا به جنبههایی از آن بسنده میگردد که در آنها امتداد معماری بومی تا دوران معاصر و آینده را نادیده میانگارند. برای رسیدن به این هدف، از روش استدلال منطقی استفاده و چند گام پژوهش تعریف میشود. در مرحلة اول نسبتهای معماری بومی با سرآغاز بررسی و ارزیابی میگردد، در مرحلة دوم، در قالب مطالعة مفهوم سرآغاز، به کنکاش وجوه و مراتب سرآغاز در آثار اندیشمندان اختصاص دارد. مرحلة سوم، بررسی کفایت کلبة اولیه بهمثابة مصداق سرآغاز معماری از طریق بررسی علل پیدایش و ابعاد وجودی کلبة اولیه است. در مرحلة بعد، بهمنظور یافتن نمایندهای تجربهپذیر، استعداد معماری بومی بهمنزلة منبع الهام نظریهپردازان در توصیف کلبة اولیه بررسی میشود. سرانجام با برشمردن ویژگیها و استعدادهای معماری بومی برای این نمایندگی، استدلال میشود که این جانشینی به لحاظ حوزههای نظری و عملی امکانپذیر و دارای تبعات مثبتی است و میتواند ارزشهای معرفتشناختی مطالعه، پژوهش، و تجربة آن را آشکار و ارزشهای عمیق آن را روشن کند. بنابراین هر دو حوزه میتوانند از موهبتهای این تلاقی بهرهمند شوند.
مقاله پژوهشی
مهتاب سلیمانی الموتی؛ حسین اردلانی
چکیده
ناممکن ها نیروهایی بالقوه هستند که میروند تا بالفعل شوند و در آستانۀ ایجاد و صیرورتند. میانجیها نیز نقش میانجیگری و میانهای بین بالقوه و بالفعل بودن هر امری دارند و ایجادکنندۀ آفرینش هستند. این آفرینش بهخوبی در آثار معماری مشهود است. نوشتار حاضر برای فهم بهتر این مفاهیم، بر ساختار معماری آیزنمن متمرکز است و برای پاسخگویی ...
بیشتر
ناممکن ها نیروهایی بالقوه هستند که میروند تا بالفعل شوند و در آستانۀ ایجاد و صیرورتند. میانجیها نیز نقش میانجیگری و میانهای بین بالقوه و بالفعل بودن هر امری دارند و ایجادکنندۀ آفرینش هستند. این آفرینش بهخوبی در آثار معماری مشهود است. نوشتار حاضر برای فهم بهتر این مفاهیم، بر ساختار معماری آیزنمن متمرکز است و برای پاسخگویی به مسئلۀ مورد نظر، رویکرد تبیین با نگرش فلسفی ژیل دلوز همراستا و در تعامل بیان میشود؛ چراکه آثار آیزنمن یک فرایند معماری فلسفی با یکی از محورهای پستمدرنیسم دلوزی، همچون میانجیها و ناممکنهاست که تأثیر اساسی بر زندگی معاصر دارد. هدف پژوهشْ یافتن ویژگیهای مشترک میانجیها و ناممکنها در اندیشۀ دلوز و معماری آیزنمن است و با این فصل مشترک معماری وی بیان و تحلیل میشود. برای این منظور، با شیوۀ توصیفی تحلیلی پس از بررسی سیاق فکری و عملی آیزنمن، با بررسی سه اثر از او به تشریح و تحلیل چگونه بودن و چرایی ناممکنها پرداخته میشود. همچنین گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال صورت میگیرد. نتایج نشان میدهد معماری آیزنمن نمایش میانجیهایی است که دست به خلق و آفرینش میزنند و ناممکنها از دل آثارشان هویدا میشوند، متناسب با اندیشۀ معاصر توانستهاند خود را با نیاز و محیط پیرامون تطبیق دهند و در یک صیرورت، بیرون از ذهنیت جای گیرند. همچنین میانجیها بنا به حرکت و جنبش دائمیشان، تجسم هستیشناسی ناممکنها را، که زیربنای اینهمانی و هویاتی درونی هستند، شروع میکنند و پایان میبخشند. در این میان انسان سوژۀ شناسایی نیست که در جایگاهی بالاتر از سایرین دست به شناسایی زند؛ بلکه با آنها مواجه میشود و در هر رویارویی قابلیتهای جدیدی مییابد و ظرفیتهای تازهای میآفریند.
مقاله پژوهشی
سیدمجتبی ابطحی نجف ابادی؛ علی علائی؛ حمید ندیمی
چکیده
در بسیاری از دورههای آموزشی طراحی معماری در سطح دنیا فرایند «ساختن» امری مغفول است. یکی از شیوههای آموزشی که با هدف جبران این غفلت در برخی دانشکدههای معماری در سطح دنیا برنامهریزی و اجرا میشود بهکارگیری شیوۀ طرحـ ساخت در آموزش طراحی معماری است. در این شیوه سه ساحت پژوهش، طراحی، و ساخت به یکدیگر پیوند میخورند. پرسشهای ...
بیشتر
در بسیاری از دورههای آموزشی طراحی معماری در سطح دنیا فرایند «ساختن» امری مغفول است. یکی از شیوههای آموزشی که با هدف جبران این غفلت در برخی دانشکدههای معماری در سطح دنیا برنامهریزی و اجرا میشود بهکارگیری شیوۀ طرحـ ساخت در آموزش طراحی معماری است. در این شیوه سه ساحت پژوهش، طراحی، و ساخت به یکدیگر پیوند میخورند. پرسشهای پژوهش حاضر پس از بررسی پیشینۀ موضوع و شناسایی و مطالعۀ منابع مرتبط با بیش از ۳۰ دورۀ آموزشی طرحـ ساخت در دانشکدههای معماری سطح دنیا تدوین شده است (فقدان این پرسشها در ادبیات و منابع مکتوب موجود مشاهده میشود). بهمنظور پاسخگویی به پرسشها در این پژوهش از شیوۀ مصاحبۀ نیمهساختاریافته استفاده شده است. ۱۶ مصاحبۀ صورتپذیرفته با استادان فعال در زمینۀ دورههای آموزشی طرحـ ساخت در سطح دنیا، پس از ضبط، پیادهسازی، و تحلیل محتوایی دقیق، مبنای تحلیل و نتیجهگیری قرار گرفته است. ازجمله نتایج حاصل از این تحلیلها میتوان به محدودۀ ممکن برای جانشینی شیوۀ معمول آموزش معماری با این شیوه، ساختارهای اجرایی مورد استفاده مانند شیوههای تأمین هزینه و ارتباطات با کارفرمایان، نقش عوامل حقوقی، و همچنین شکست در شکلدهی به پروژههای طرحـ ساخت اشاره کرد. با توجه به اثرپذیری ساختار آموزش معماری در ایران از جریانهای اصلی آموزشی این رشته در سطح دنیا و داشتن ریشهها و مشابهتهای فراوان با آنها، نتیجۀ این پژوهش که به عرضۀ چارچوبی برای تعریف رویکردهای مختلف شیوۀ طرحـ ساخت و نکات مهم نظری و عملی مرتبط با فرایند پیادهسازی این شیوه آموزشی میانجامد، میتواند زمینهای برای تصمیمسازی و بهرهگیری آگاهانهتر از این شیوۀ آموزشی در برنامۀ آموزش معماری در ایران را فراهم کند.
مقاله پژوهشی
نیاز عظیمی؛ جواد دیواندری؛ حسین مرادینسب؛ حامد شیخطاهری
چکیده
بررسی وضعیت روستایی کشور نشان میدهد پایداری مسکن روستایی، که در راستای تداوم حیات زندگی روستاییان است، تحت تأثیر روندها و سیاستهای دهههای اخیر در ابعاد مختلف، ازجمله کالبد، اقتصاد، و وجوه فرهنگی تغییرات گستردهای کرده است و این نابسامانی منجر به تهدید حیات روستانشینی و ناپایداری محیطی و انسانی شده است. در این پژوهش بخش ...
بیشتر
بررسی وضعیت روستایی کشور نشان میدهد پایداری مسکن روستایی، که در راستای تداوم حیات زندگی روستاییان است، تحت تأثیر روندها و سیاستهای دهههای اخیر در ابعاد مختلف، ازجمله کالبد، اقتصاد، و وجوه فرهنگی تغییرات گستردهای کرده است و این نابسامانی منجر به تهدید حیات روستانشینی و ناپایداری محیطی و انسانی شده است. در این پژوهش بخش مهمی از زندگی، حیاط، و سایر فضاهای باز مسکن روستایی مورد توجه است تا، با شناخت عوامل پایداری در مسکن روستایی، اهمیت نقش این فضا در ثبات و تداوم زندگی روستاییان بررسی و در دورههای مختلف مقایسه شود، بنابراین پس از شناخت و بررسی روستاهای مورد مطالعه در شهرستان گرمسار و جمعآوری اطلاعات از طریق مشاهدۀ میدانی و اطلاعات دریافتی از پرسشنامهها، به توصیف و تجزیهوتحلیل یافتهها پرداخته شده و به روش تحلیل عاملی و واریانس یکطرفه دادهها آنالیز گردیده است، نتایج نشان میدهد که از میان ۹ عامل شناساییشده ۶ عامل اساسی و تأثیرگذار بر حیاط مساکن روستایی مورد توجه ساکنین است. عامل معیشتی و تولیدی حیاط، عامل کالبدی حیاط از منظر میزان مساحت و درصد فضای ساختهنشده، عامل سازگاری اجتماعی و کارکرد حیاط در تعاملات میان ساکنین و همسایگان، و عامل پایداری و سازگاری محیطی در مسکن روستایی بیشترین اثربخشی را در خانههای سنتی و بازسازیشده دارند. درمقابل، عامل زیستی و سکونتی حیاطها از نظر کارکردهای ثابت زیستی و تأمین نیازهای بنیادی ساکنین و عامل خدماتیـ آسایشی در راستای تأمین نوررسانی فضاهای سکونتی و محل پارک اتومبیل و ... در خانههای معاصر بیشترین اثربخشی را نسبت به سایر خانهها داشته است.
مقاله پژوهشی
محمد امیر کاکی زاده؛ ندا ناصری؛ رحمن جان احمدی؛ احسان حیدرزاده
چکیده
فقدان زندگی اجتماعی و تعامل افراد مختلف با هم مشکلات زیادی را ایجاد میکند که پیشرفت نکردن افراد، و درنتیجه، توسعه نیافتن جامعه را در پی دارد؛ بنابراین اهمیت حضورپذیری هرچه بیشتر و بهتر مردم در سطح جوامع امروزی و همچنین برقراری تعاملات اجتماعی در سطح کیفیت زندگی مردم کاملاً ملموس است. با توجه به اینکه امروزه ابعاد زندگی اجتماعی ...
بیشتر
فقدان زندگی اجتماعی و تعامل افراد مختلف با هم مشکلات زیادی را ایجاد میکند که پیشرفت نکردن افراد، و درنتیجه، توسعه نیافتن جامعه را در پی دارد؛ بنابراین اهمیت حضورپذیری هرچه بیشتر و بهتر مردم در سطح جوامع امروزی و همچنین برقراری تعاملات اجتماعی در سطح کیفیت زندگی مردم کاملاً ملموس است. با توجه به اینکه امروزه ابعاد زندگی اجتماعی انسان نادیده گرفته میشود و در گذشته بعد اجتماعی انسان و اجتماعپذیری شهرها بیشتر در نظر بوده است؛ ازاینرو مقالۀ حاضر، با هدف بازشناسی و واکاوی راهکارهای مؤثر در ایجاد و تقویت اجتماعپذیری در کالبد شهرهای تاریخی موفق در این زمینه، در راستای بهکارگیری آن راهکارها در شهرسازی و معماری امروزی نگاشته شده است. بر همین اساس بافت تاریخی شهر بوشهر، که از نمونههای موفق در حضورپذیری مردم با وجود فرهنگها و مذاهب مختلف بوده است، بهمنظور بررسی در این پژوهش انتخاب گردید. تحقیق حاضر با بهکارگیری ترکیبی از روش کیفی و کمّی بهصورت توصیفیـ تحلیلی انجام گرفته است. ساختار پژوهش در دو بخش تنظیم شد: بخش مبانی نظری بهصورت کیفی با استفاده از منابع کتابخانهای برای استخراج مؤلفههای مدل و بخش میدانی با روش کمّی با استفاده از پرسشنامه و آزمون مدل با استفاده از روش آزمون دوجملهای در نرمافزار SPSS و تحلیل عاملی تأییدی نظرات کاربران در نرمافزار لیزرل. بر اساس یافتههای تحقیق، روایی مدل مفهومی با روش روایی سازۀ همگرا و پایایی آن با روش پایایی مرکب به تأیید رسید. برازش مدل پیشنهادی تحلیل عاملی تأییدی بر اساس بارهای عاملی (۵ جزء کالبد بافت تاریخی بوشهر شامل میدان، میدانچه، خیابان، پیادهروها و گذرهای ساحلی، کوچهها، و 4 شاخص مؤثر بر اجتماعپذیری شامل آسایش محیطی، امنیت، رفاه، تنوع، و جذابیت)، مقادیر t، RMSEA، RMR، P-value، GFI، AGFI، و … در سطح اطمینان 95٪ به تأیید رسید. بنابر نتایج مدل استخراجشده و مؤلفههای آن در سنجش میزان اجتماعپذیری در کالبد بافت تاریخی بوشهر تأثیرگذار است و در میان مؤلفهها نیز شاخص رفاه و تنوع و جذابیت در فضای میدان بالاترین اولویت را از نظر کاربران دارد.
مقاله پژوهشی
فرشاد شریعت پور؛ مصطفی بهزادفر
چکیده
شهر تهران در سالهای آینده، با توجه به رشد جمعیت و پیچیدگیهای روزافزون، با چالشهای گوناگون روبهرو خواهد شد، بنابراین وظایف مدیریت شهری پیچیدهتر میشود. اغلب ابزارها و روشهای موجود در زمینۀ شهرسازی مبتنی بر رویکردهای ایستا هستند و تعداد محدودی از ذینفعان را در تصمیمگیریهای مربوطه درگیر میکنند. در همین خصوص یکی از ...
بیشتر
شهر تهران در سالهای آینده، با توجه به رشد جمعیت و پیچیدگیهای روزافزون، با چالشهای گوناگون روبهرو خواهد شد، بنابراین وظایف مدیریت شهری پیچیدهتر میشود. اغلب ابزارها و روشهای موجود در زمینۀ شهرسازی مبتنی بر رویکردهای ایستا هستند و تعداد محدودی از ذینفعان را در تصمیمگیریهای مربوطه درگیر میکنند. در همین خصوص یکی از اصلیترین ملزومات رسیدن به شهر هوشمند در اختیار داشتن یک مدل دیجیتالی از شهر است که در دنیا تحت عنوان «دوقلوی دیجیتال» تعریف شده است. تغییروتحول دیجیتال باعث روشنتر و قابلفهمتر شدن بخشهای بیشتری از روند برنامهریزی، تصمیمگیری، و طراحی برای عموم مردم میشود. یک رویکرد مهم برای این تغییروتحولاتْ دوقلوی دیجیتال شهر تهران است. در همین راستا، هدف اصلی این مقاله معرفی و طـرح کردن مفهوم دوقلوی دیجیتال بهمثابۀ یک ضرورت در عصر شهرهای هوشمند و همچنین دستیابی به نحوۀ پیادهسازی این مفهوم در شهر تهران است.ابزار اصلی روش تحقیق این مقاله نرمافزار سیتیانجین است. در این پژوهش بخشی از شهر تهران به یک مدل دیجیتالی تبدیل شده که با مفهوم دوقلوی دیجیتال همسوست. برای رسیدن به این مهم، از الگوریتمهای مدلسازی رویهای در محیط نرمافزار سیتیانجین استفاده شده است. در ابتدا، برای تولید دوقلوی دیجیتال تهران یک دیتابیس از دادههای توصیفی جمعآوری شده است. سپس این دادههای توصیفی با برنامهنویسی در محیط نرمافزار سیتیانجین مدلسازی شدهاند. این دوقلوی دیجیتال تهران با سطح جزئیات مختلف، در سطح برنامهریزی شهری، طراحی شهری و مدیریت شهری بهصورت کٌد هوشمند برنامهنویسی شده است که، با اعمال هر تغییری در دادههای وضع موجود، مدلها و گزارشهای موجود از سطح شهر بهصورت بلادرنگ تغییر خواهد کرد و با دادههای جدید بهروز خواهد شد.
مقاله پژوهشی
حمیدرضا پیشوایی؛ زهرا اهری
چکیده
دورۀ قاجاریه، بهویژه عصر ناصری، از مهمترین مقاطع زمانی و به تعبیری سرآغاز دوران معاصر در تاریخ معماری ایران است. بااینحال، تصویر و تصور ما از سازوکار معماری در این برهۀ حساس مبهم و ناروشن است. بهرغم اسناد و مدارک فراوان موجود دربارۀ معمارباشیهای دربار در این برهه، شناخت ما از آنها، بهمثابۀ بخشی از مهمترین عاملانِ تشکیلاتِ ...
بیشتر
دورۀ قاجاریه، بهویژه عصر ناصری، از مهمترین مقاطع زمانی و به تعبیری سرآغاز دوران معاصر در تاریخ معماری ایران است. بااینحال، تصویر و تصور ما از سازوکار معماری در این برهۀ حساس مبهم و ناروشن است. بهرغم اسناد و مدارک فراوان موجود دربارۀ معمارباشیهای دربار در این برهه، شناخت ما از آنها، بهمثابۀ بخشی از مهمترین عاملانِ تشکیلاتِ معماری سلطنتی، بسیار اندک است. در مقالۀ حاضر، با بهرهگیری از راهبرد تاریخی، تلاش میکنیم تا در برهۀ پنجاه سالۀ سلطنت ناصرالدینشاه (۱۲۶۴- ۱۳۱۳ق) احوال و آثار معمارباشیهای دربار ناصری، محدودۀ وظایف و مسئولیتهای آنها، و نیز سیر تحول و دگرگونی منصب معمارباشیگری را تحلیل و تفسیر کنیم. بررسی منابع نوشتاری حاکی از آن است که در دربار ناصری پنج معمارباشی بر سر کار بودهاند: عبداللهخان، محمدتقیخان، محمدابراهیمخان، حاجی ابوالحسن، و حسینعلیخان معمارباشی. این اشخاص وظایف و مسئولیتهای خرد و کلانی بر عهده داشتند، اما اصلیترین کار آنها نظارت فنّی همزمان بر مجموعۀ ساختوسازهای سلطنتی بود. فزونی یافتن این ساختوسازها که در دهههای ۱۲۸۰- ۱۳۰۰ق منجر به شکل گرفتن نقش مباشرت، پدید آمدن منصب ریاست بنّایی، و قدرت یافتن معماران طراز اول شد، چرخشی در منصب معمارباشیگری پدید آورد و باعث شد تا پس از سالها فترت این منصب دوباره بهدست معماران اهل فن بیفتد. در طی این سالها، با پیشرفتهتر شدن سازوکار معماریِ سلطنتی از لحاظ دیوانسالاری، نسبت منصب معمارباشیگری با دیگر مناصب و نقشها روشنتر و دقیقتر شد. این تحولات، به تعبیری، از نشانههای تجدد در تشکیلات معماری دربار ناصری است.