مقاله پژوهشی
امیرعلی علایی؛ سیدعباس یزدانفر؛ سید باقر حسینی؛ سعید نوروزیان ملکی
چکیده
از نزدیک به سه دهۀ پیش توسعۀ پایدار در ابتدا با محوریت محیط زیست، سپس به همراهی اقتصاد، و درنهایت با افزوده شدن بعد اجتماعی در همۀ تصمیمگیریها بهویژه طراحی معماری و شهرسازی وارد شده است. بیتوجهی به مباحث اجتماعی میتواند موجب ناپایداری در عرصههای متفاوت گردد. هدف در این پژوهش یافتن معیارهای مؤثر بر ارتقای پایداری ...
بیشتر
از نزدیک به سه دهۀ پیش توسعۀ پایدار در ابتدا با محوریت محیط زیست، سپس به همراهی اقتصاد، و درنهایت با افزوده شدن بعد اجتماعی در همۀ تصمیمگیریها بهویژه طراحی معماری و شهرسازی وارد شده است. بیتوجهی به مباحث اجتماعی میتواند موجب ناپایداری در عرصههای متفاوت گردد. هدف در این پژوهش یافتن معیارهای مؤثر بر ارتقای پایداری اجتماعی در مسکن است. در ابتدا، به وسیلۀ مطالعات کتابخانهای، اطلاعات در حوزههای شهرسازی، معماری، و بافتهای مسکونی جمعآوری و سپس به منظور اعتبارسنجی معیارها از روش دلفی بهره گرفته شد. در مرحلۀ اول، پرسشنامههایی به تعدادی از متخصصان و خبرگان حوزۀ معماری مسکن و شهرسازی در دانشگاههای مختلف ارسال شد. سپس با دریافت پاسخها و تحلیل آنها، بازخوردهای مرحلۀ اول در اختیار متخصصان قرار گرفت و درنهایت، با ویرایش دوباره و تحلیل نهایی، 44 معیار تأثیرگذار به دست آمد. بر اساس نتایج پژوهش، معیارهای استخراجشده در پنج مؤلفۀ «اقتصادی»، «زیستمحیطی»، «کاربری و زیرساخت اجتماعی»، «زندگی اجتماعی و فرهنگی»، و «مطلوبیت کالبدی» طبقهبندی گردید. در ادامه، بر اساس سیستم ارزشگذاری طیف لیکرت و تحلیل در نرمافزارهای آماری، اهمیت و ردهبندی معیارها در پایداری اجتماعی سنجیده شد. یافتهها نشان دادند که مؤلفۀ مطلوبیت کالبدی و زندگی اجتماعی و فرهنگی بهترتیب مهمترین حوزهها در ارتقای پایداری اجتماعی هستند. همچنین معیارهای «امنیت اجتماعی»، «مشارکت اجتماعی»، و «تعاملات اجتماعی/ سرمایۀ اجتماعی» از مؤلفۀ زندگی اجتماعی و فرهنگی بهترتیب با عنوان تأثیرگذارترین معیارها و پس از آنها، معیارهای «همهشمولی (کمتوان ناتوان)»، «پیادهمحوری/ دوچرخهمحوری»، و «تنوع فضایی و سرزندگی» از مؤلفههای مطلوبیت کالبدی بهترتیب جزء مهمترین معیارها در ارتقای پایداری اجتماعی از نظر متخصصان برگزیده شدند. بر اساس یافتهها، امنیت اجتماعی یکی از تأثیرگذارترین معیارها است و در سایۀ امنیت اجتماعی معیارهایی مثل مشارکت اجتماعی و تعاملات اجتماعی/ سرمایۀ اجتماعی نیز از سوی ساکنان محلات مسکونی به وقوع میپیوندد که همگی در بالا رفتن پایداری اجتماعی نقش مهمی دارند. از طرفی دیگر، در حوزۀ کالبدی، رعایت اصولی برای طراحی فراگیر و همهشمول زمینهساز حضور سازنده و پررنگ اقشار با ردههای مختلف سنی و حرکتی متفاوت در اجتماع است. در راستای همین نگاه پیادهمحوری و دوچرخهمحوری موجب ارتقای پایداری اجتماعی و پایداری زیستمحیطی در واحدهای همسایگی میشود. همچنین طراحی عرصههای عمومی، با هدف تنوع کالبدی در عین آسیب نرساندن به شاکلۀ کلی فضا، نقش ویژهای در بهبود سرزندگی ساکنان و در نگاه کلیتر در ارتقای پایداری اجتماعی دارد.
مقاله پژوهشی
احمد صراف زاده؛ محمد دیده بان؛ بهزاد وثیق
چکیده
نقش هندسه در معماری ایران پیشینهای طولانی دارد، یکی از کاربردهای آن استفاده در آرایههای تزیینی بوده است. همچنین دزفول واقع در شمال خوزستان نمونهای از شهرهای با آرایههای ارزشمند است که عمدۀ آنها از نوع آجری هستند. آرایهها در قسمتهای مختلف به کار رفته و به منزلۀ پوستۀ جانبی تنوع در معماری ایجاد کردهاند. این تنوع ...
بیشتر
نقش هندسه در معماری ایران پیشینهای طولانی دارد، یکی از کاربردهای آن استفاده در آرایههای تزیینی بوده است. همچنین دزفول واقع در شمال خوزستان نمونهای از شهرهای با آرایههای ارزشمند است که عمدۀ آنها از نوع آجری هستند. آرایهها در قسمتهای مختلف به کار رفته و به منزلۀ پوستۀ جانبی تنوع در معماری ایجاد کردهاند. این تنوع معیاری با اهمیت، قابلمشاهده، و دلیلی بر ارزشمندی خانههای دزفول است. از سوی دیگر، با اهمیت بودن آرایههای تزیینی، عاملی تأثیرگذار جهت بررسی اصل و بنیان آنها است. هدف در این مقاله مستندسازی الگوهای هندسی در تزیینات خانههای دزفول و زمینههای مختلف ایجاد آن در معماری است و ضمن آن به سؤال طرحشده در پژوهش پاسخ داده میشود.روش تحقیق ترکیبی از روشهای پیمایشی و تفسیری تاریخی است و اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانهای و مشاهدات شخصی گرد آمده است. آزمون تحقیق مبتنی بر روش تحلیلی ویکور است که علاوه بر تکمیل ادبیات تحقیق، برای تنظیم مدل جدید نیز به کار رفته است. جامعۀ نمونه از همۀ خانههای ثبتشدۀ دورۀ قاجار انتخاب و به روش آنتروپی شانون وزندهی شدهاند. پس از آن تحلیل اطلاعات بهدستآمده از جامعۀ نمونه به کمک نرمافزارهای آماری و به روش ویکور صورت گرفته است. در پایان با استنتاج منطقی چنین برداشت میشود که آرایههای تزیینی در خانههای دزفول متنوع هستند و علاوه بر زیبایی، کارکردهایی چون عبورومرور آسان برای عابران بیرون از خانه، ایجاد سطح بیشتر در طبقات بالایی، محرمیت فضایی در خانه، تهویۀ هوا، ایجاد سایه بر جدارهها و دفع حرارت به کمک آن، جلوگیری از ریزش باران بر خوونها، تنوع در رنگ و نوع تزیین، و سلسلهمراتب در تغییرات فرمی (تنوع در فرم) را دارند. همچنین برای سنجش تزیینات میتوان از معیارهای نوع تزیین، نسبت تزیین به جداره، تناسبات، روابط و چیدمان در تزیینات، و الگوهای هندسی بهرهمند شد.
مقاله پژوهشی
سید پویان کاظمی سنگدهی؛ رهام افغانی خراسکانی؛ محمد تحصیلدوست
چکیده
به دست آوردن درک شهودی رفتار سازهای فرمهای معماری همواره برای معماران مسئلهای بااهمیت بوده است. در دورۀ مدرن رابطۀ نزدیکی میان معمار و مهندس سازه در طراحی ساختمان بلند وجود داشته که، در پی کمرنگ شدن آن در دورۀ حاضر، کارایی سازهای فرمهای ساختمان بلند کاهش یافته است. ازآنجاکه هزینههای بخش سازه در حدود یکسوم هزینههای ...
بیشتر
به دست آوردن درک شهودی رفتار سازهای فرمهای معماری همواره برای معماران مسئلهای بااهمیت بوده است. در دورۀ مدرن رابطۀ نزدیکی میان معمار و مهندس سازه در طراحی ساختمان بلند وجود داشته که، در پی کمرنگ شدن آن در دورۀ حاضر، کارایی سازهای فرمهای ساختمان بلند کاهش یافته است. ازآنجاکه هزینههای بخش سازه در حدود یکسوم هزینههای ساخت است، دقت در ملاحظات سازهای در طرح اولیه و توجه به عملکرد سازهای در فرایند تولید فرم موجب صرفهجویی چشمگیری در هزینههای پروژه خواهد شد.در این پژوهش هدف یافتن تأثیرات فرم معماری بر رفتار سازهای است تا به تیم طراحی ساختمان بلند در مرحلۀ کانسپت در استفاده از گزینههای با عملکرد سازهای مناسب یاری کند. ابتدا در محیط پارامتریک فرمهای متنوعی با متغیرهای پلان کف، بام، و نحوۀ شکلگیری عمودی تولید میشوند. سپس سازۀ خارجی دایاگرید فلزی بر روی پوستۀ هر فرم اعمال میشود و بار جانبی زلزله به روش استاتیکی به این سازهها اعمال و رفتار سازهای فرمهای تولیدشده ارزیابی میشود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که کمترین میزان جابهجایی بالاترین تراز در میان همۀ فرمها در فرم با پلان کف 6ضلعی و بام 3ضلعی (7% کمتر از میانگین) است و بیش از آنکه جابهجایی بالاترین تراز به وزن کل بستگی داشته باشد، به هندسۀ پلان سازنده فرمها بستگی دارد. در بین فرمهایی که از یک نوع پلان بام و کف تشکیل شده بودند، کمترین میزان جابهجایی در بالاترین تراز، در فرم 8ضلعی (6% کمتر از میانگین) است. فرمهای با پلان کف و بام 8 و 12ضلعی وزن کل و جابهجایی بالاترین تراز کمتری نسبت به سایر فرمها دارند که میتوان گفت بهترین و فرم با پلان سقف و کف 3ضلعی بدترین رفتار سازهای را از خود نشان میدهند.
مقاله پژوهشی
حامد همدانی گلشن؛ قاسم مطلبی؛ مصطفی بهزادفر
چکیده
در این پژوهش ویژگیهای فرهنگیای شناسایی میشود که در هر جامعهای باید پیششرط مطالعات نحو فضا قرار گیرد. هدف از آن سنجش و ارزیابی نتایج نظریۀ نحو فضا با استفاده از یک مدل تجربی است. برای این منظور، سه کوی مسکونی، که هر سه در دورۀ پهلوی دوم شکل گرفتهاند، به صورت هدفمند از میان کویهای متعدد برگزیده شده است. مدل نظری ...
بیشتر
در این پژوهش ویژگیهای فرهنگیای شناسایی میشود که در هر جامعهای باید پیششرط مطالعات نحو فضا قرار گیرد. هدف از آن سنجش و ارزیابی نتایج نظریۀ نحو فضا با استفاده از یک مدل تجربی است. برای این منظور، سه کوی مسکونی، که هر سه در دورۀ پهلوی دوم شکل گرفتهاند، به صورت هدفمند از میان کویهای متعدد برگزیده شده است. مدل نظری نحو فضا را بر روی آنها اعمال میگردد و سپس، با استفاده از مدل تجربی که در مطالعات میدانی پژوهشگر شکل گرفته است، به سنجش و ارزیابی مدل نظری نحو فضا پرداخته میشود. فرضیۀ اصلی پژوهش این است که واقعیت بیرونی رخدادها با مدل نظری نحو فضا تطابق ندارد و برای تطابق آن با نتایج تجربی میتوان از نظریۀ قرارگاههای رفتاری راجر بارکر بهره گرفت. برای شکلدهی به مدل نظری نحو فضا، توسط نرمافزار دپت مپ، با استفاده از نقشههای خطی، مدل ارتباط میان فضاها و اتصالات فضاها به یکدیگر به صورت یک طیف رنگی ترسیم میشود. از سوی دیگر، به منظور شکلدهی به مدل تجربی از روش مشاهدۀ مستقیم استفاده میشود. در این خصوص، نمونههای موردی پژوهش کویهای نارمک، یوسفآباد، و شهرک غرب هستند، نگارندۀ اول در دورههای چهارماهه در میان مردم آن مناطق اقامت داشته و نتیجۀ مشاهدات مستقیم و تجربیات خود را ثبت کرده که در این پژوهش از آنها استفاده شده است. بر اساس نظریات راجر بارکر، از میان مشاهدات روزمره، قرارگاههای رفتاری به تمایز مشخص میشوند. درنهایت از تطابق مدل نظری نحو فضا و مدل روانشناسی بومشناختی، خلأهای نظریۀ نحو فضا نمایان میشود. نتیجه اینکه، فرهنگ جامعۀ ساکن در نوع استفاده از نحو فضا نمیتواند نادیده گرفته شود. ویژگیهای فرهنگیْ الگوهای رفتاری حرکت را تغییر میدهد و تغییر الگوهای رفتاری حرکتی به معنی تغییر مبانی اولیهای است که نحو فضا بر آن بنا شده است. بنا بر این واقعیتهای بیرونی تعاملات اجتماعی قابلمشاهده در کویهای مسکونیْ برآیندی از نظریۀ نحو فضا و نظریۀ قرارگاههای رفتاری هستند و هر یک بدون دیگری ناقص است و تنها گویای بخشی از واقعیت بیرونی است.
مقاله پژوهشی
مظفر صرافی؛ فاطمه قناد
چکیده
تحقق توسعۀ پایدار شهری در سراسر جهان بیشتر در سطوح محلی قابلمشاهده است، به طوری که شهرهای پایدار بر پایۀ محلات پایدار ساخته شدهاند. ناپایداری محلات شهری، به منزلۀ سطوح خرد در نظام سازمان فضایی شهر، ناپایداری شهرها را به دنبال داشته است. محلۀ آخوند، واقع در شهر قزوین، یکی از محلات تاریخی باقیمانده در این شهر است که از دیدگاه ...
بیشتر
تحقق توسعۀ پایدار شهری در سراسر جهان بیشتر در سطوح محلی قابلمشاهده است، به طوری که شهرهای پایدار بر پایۀ محلات پایدار ساخته شدهاند. ناپایداری محلات شهری، به منزلۀ سطوح خرد در نظام سازمان فضایی شهر، ناپایداری شهرها را به دنبال داشته است. محلۀ آخوند، واقع در شهر قزوین، یکی از محلات تاریخی باقیمانده در این شهر است که از دیدگاه کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی، و مدیریتی نهادی شرایط نامناسبی در آن جریان دارد. هدف از این تحقیق سنجش وضعیت پایداری محلۀ یادشده بر اساس شاخصها و معیارهای توسعۀ پایدار اجتماع محلی و همچنین بررسی نقش و جایگاه حکمروایی شایستۀ شهری در این محله در راستای تحقق توسعۀ پایدار آن است. روش تحقیق مقاله توصیفی از نوع پیمایشی و جمعآوری دادهها برای تجزیهوتحلیل از دو روش کتابخانهای اسنادی و پیمایش میدانی است. بدین منظور با استفاده از فرمول کوکران تعداد 95 نمونه برای پرسش استخراج گردید. روش نمونهگیری نیز به صورت خوشهای چندمرحلهای و در هر خوشه بر اساس نمونهگیری تصادفی ساده صورت پذیرفت. برای آزمون روایی از روش اعتبار محتوایی و برای آزمون پایایی از روش آلفای کرونباخ بهره گرفته شد. برای تجزیهوتحلیل پرسشنامه از روشهای آمار توصیفی و استنباطی مبتنی بر آزمون T تکنمونهای استفاده گردید. یافتههای پژوهش گویای آن هستند که محلۀ آخوند با کسب امتیاز 2/24، بر اساس شاخصهای توسعۀ پایدار، محلۀ ناپایداری است. بالاترین امتیاز پایداری در این محله مربوط به بعد اجتماعی فرهنگی (2/81) و پایینترین امتیاز مربوط به بعد مدیریتی نهادی (1/64) است. معیارهای هویت، خوانایی، و تعلق خاطر بالاترین امتیاز و معیار حکمروایی پایینترین امتیاز را کسب کردهاند. در ادامه پس از تبیین نارساییهای توسعۀ پایدار در محله، به تحلیل نقش و ضرورت حکمروایی شایستۀ شهری در چارهجویی نارساییها پرداخته و در پایان پیشنهادهایی برای تحقق توسعۀ پایدار در این محله بیان شده است.
مقاله پژوهشی
محمدصالح شکوهی بیدهندی؛ محمد عباسپور کالمرزی
چکیده
شهر تهران، پایتخت ایران، از دهههای گذشته دچار نوعی نابرابری در نظام توزیع خدمات و جدایی گزینی اقشار و طبقات مختلف اقتصادی شده است. بر این اساس ساکنان شمال تهران عمدتاً پردرآمد هستند و دسترسی بیشتری به بسیاری از خدمات و تجهیزات شهری دارند. این در حالی است که ساکنان جنوب تهران عمدتاً درآمد کمتری دارند و از نظر دسترسی به خدمات نیز محرومتر ...
بیشتر
شهر تهران، پایتخت ایران، از دهههای گذشته دچار نوعی نابرابری در نظام توزیع خدمات و جدایی گزینی اقشار و طبقات مختلف اقتصادی شده است. بر این اساس ساکنان شمال تهران عمدتاً پردرآمد هستند و دسترسی بیشتری به بسیاری از خدمات و تجهیزات شهری دارند. این در حالی است که ساکنان جنوب تهران عمدتاً درآمد کمتری دارند و از نظر دسترسی به خدمات نیز محرومتر محسوب میشوند. این نابرابری و نظام دوقطبی در قیمت زمینهای شمال و جنوب تهران نیز قابلمقایسه است. بااینحال به نظر نمیرسد که تفاوت شاخصهای عینی نظیر خدمات، فضای سبز، و درآمد بیشتر منجر به تفاوت در شاخصهای ذهنی شده باشد. به بیان دیگر فرضیۀ این مقاله این است که «ساکنان محلات برخوردار شهر تهران از نظر ذهنی بیشتر از ساکنان محلات کمتر برخوردار احساس عدالت نمیکنند». بنا بر این مطالعۀ حاضر بیشتر متوجه سنجش ادراک ذهنی شهروندان تهرانی از عدالت است. به منظور اثبات این فرضیه، در این مقاله در ابتدا، با استناد به مبانی نظری و پیمایشهای انجامشده، مفهوم و معیارهای مورد ادراک شهروندان تهرانی از عدالت تبیین میشود و سپس پاسخ این پرسش پیگیری میشود: از نظر شهروندان ساکن در مناطق مختلف تهران شاخصهای عدالت در شهر تهران به ترتیب چیستند؟ به بیان دیگر، هدف این تحقیق، تبیین دیدگاه شهروندان ساکن در شهر تهران در خصوص وضعیت شاخصهای عدالت است.بر اساس مطالعات، شهروندان تهرانی عدالت را از طریق چهار معیار کاهش فاصلۀ فقیر و غنی، کمک دولت به فقرا، اجرای قانون، و نبود فساد میسنجند. بر این مبنا، در مقالۀ حاضر، با استناد به پیمایشهای انجامشده، این معیارها در دو محلۀ الهیه و شهرک ولیعصر بررسی میشود. بررسی نشان میدهد که این دو محله از نظر برخورداری از خدمات شهری، قیمت زمین، و شاخصهای عینی تفاوت محسوس و معناداری دارند. محلۀ الهیه وضعیت بهمراتب مطلوبتری از شهرک ولیعصر دارد. بااینحال، از نظر ادراک عدالت، تفاوت معناداری میان دو منطقه نیست؛ به بیان دیگر حتی در محلهای، با امکانات فیزیکی زیاد، احساس عدالت بیشتر از مناطق کمتر برخوردار نیست، همچنین شهروندان ساکن شهر تهران (در هر دو محلۀ مورد بررسی) از وضعیت همۀ معیارهای این پیمایش ناراضی هستند. بیشترین میزان نارضایتی از معیار فاصلۀ فقیر و غنی در شهر تهران است. سطح رضایت از هر یک از معیارها در دو محلۀ یادشده عموماً بین نسبتاً مخالف و کاملاً مخالف است. درنهایت نتیجهگیری میشود که برای ارتقای احساس عدالت در میان شهروندان راهکارهای کالبدی صرف و اتکا به افزایش خدمات شهری نتوانسته پاسخگو باشد.
مقاله پژوهشی
سیده بشری موسوی
چکیده
مدرسۀ دارالفنون در دومین سال سلطنت ناصرالدینشاه به همت صدراعظم او میرزا تقیخان امیرکبیر بنا شد. بنای این مدرسه در تاریخ خود دستخوش دگرگونیهای بسیاری بوده است. نخستین بنای آن را در سال 1266ق به دستور میرزا تقیخان امیرکبیر و به طراحی میرزا رضاخان مهندسباشی و معماری محمدتقیخان معمارباشی ساختند. بنا به همان صورت ماند تا ...
بیشتر
مدرسۀ دارالفنون در دومین سال سلطنت ناصرالدینشاه به همت صدراعظم او میرزا تقیخان امیرکبیر بنا شد. بنای این مدرسه در تاریخ خود دستخوش دگرگونیهای بسیاری بوده است. نخستین بنای آن را در سال 1266ق به دستور میرزا تقیخان امیرکبیر و به طراحی میرزا رضاخان مهندسباشی و معماری محمدتقیخان معمارباشی ساختند. بنا به همان صورت ماند تا در حدود سالهای 1290-1296ق، تغییراتی، به طراحی میرزا عباسخان مهندسباشی (فرزند میرزا رضاخان مهندسباشی) و معماری محمدابراهیمخان معمارباشی (فرزند محمدتقیخان معمارباشی)، در آن دادند. پس از این تغییرات، صورت بنا آنقدر دگرگون شد که گویی بنایی جدید بر جای بنای اولیه ساخته شده بود. سپس در حدود سالهای 1295-1305ق بنایی دیگر در شمال مدرسۀ قدیم ساختند که به مدرسۀ جدید یا مدرسۀ موزیک معروف شد. دارالفنون تا پایان دورۀ قاجاریه به همین صورت باقی بود. در اوایل حکومت رضاشاه، بنای اصلی را تخریب کردند و بنایی جدید به طراحی مارکوف، معمار گرجی، بر جای آن ساختند. بدین ترتیب، در تاریخ معماریِ مدرسۀ دارالفنون در دورۀ قاجاریه با سه بنا مواجهیم که، در تحقیقات منتشرشده تاکنون، به صورت مشخص شناسایی و بازنمایی نشدهاند و گاه این صورتها، که هرکدام متعلق به جا و زمانی متفاوت بودند، با هم اشتباه گرفته شدهاند. بسیاری از مطالعات دربارۀ معماری مدرسۀ دارالفنون حاوی نکاتی پراکنده و مبهم، و گاه آمیخته با اشتباه است و تصویری صحیح از بنای قاجاری مدرسه به دست نمیدهد. تنها پژوهش منتشرشده، که صورتهای مختلف بنا را روشن میکند، مقالۀ «معماری مدرسۀ دارالفنون و دگرگونیهای آن در دورۀ قاجاریان» است که نگارندگان آن به بررسی دقیق منابع تصویری مدرسه پرداخته و بنا و مراحل تغییرات آن را شناسایی کردهاند. با این حال تاکنون پژوهشی منتشر نشده است که حاوی بازنمایی بناهای قاجاری مدرسه باشد.در تحقیق حاضر از اسناد تصویری برجایمانده کمک گرفته شده تا صورت هرکدام از سه بنای یادشده بازنمایی شود. اسناد تصویری شامل عکسهای مدرسه و نقشههای شهری آن دوره (نقشههای کرشیش و عبدالغفار) است که بنای مدرسه در آن ترسیم شده است، در اینجا نگارنده این اسناد را به نقشههای معماری تبدیل کرده است. برای این تبدیل از روشهای هندسۀ ترسیمی و روشهای نرمافزاری کمک گرفته شده است. تطبیق مداوم نتایج حاصل از اقسام تصاویر، تکیه بر وحدت سبک، و مراجعه به شواهد نوشتاریْ مسیری است که برای رسیدن به نتیجۀ نهایی طی شده است. تصویر از داخل بنا بسیار اندک است؛ بدین دلیل، بازنمایی تصویری مدرسه محدود به نماهای آن در حیاطهاست.