مقاله پژوهشی
معماری
جعفر طاهرى
چکیده
هدف در این مقاله توصیف و تبیین فراروایتی از اندیشه و مفهوم زیربنایی مرجعیت در جوامع، هنر، و معماری سنتی است. شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه شکلگیری آثار هنر و معماری، سازمان اجتماعیـ حرفهای پیشهوران، ساختار طبقاتی، و رفتارهای جوامع سنتی بر پایۀ سلسلهمراتبی از الگوها یا مراجع معنوی و مادی استوار است. در این مقاله ...
بیشتر
هدف در این مقاله توصیف و تبیین فراروایتی از اندیشه و مفهوم زیربنایی مرجعیت در جوامع، هنر، و معماری سنتی است. شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه شکلگیری آثار هنر و معماری، سازمان اجتماعیـ حرفهای پیشهوران، ساختار طبقاتی، و رفتارهای جوامع سنتی بر پایۀ سلسلهمراتبی از الگوها یا مراجع معنوی و مادی استوار است. در این مقاله بر پایۀ روش تفسیر تاریخیْ نقش و تأثیر سه کلانمرجع مابعدطبیعی، طبیعی (عالم کبیر)، و انسانی (عالم صغیر) و کلیۀ مفاهیم، اصول، و عناصر مرتبط با آنها بر اندیشه و عمل هنرمندان و معماران بررسی میشود. یافتههای این مطالعه نشان میدهند مراجع صلاحیتدار، که در نظام سلسلهمراتب هرمی به امور مقدس میرسند، بر شکلگیری کل تا جزء آثار هنر و معماری و حیات حرفهای پیشهوران سیطره دارند. درواقع، اندیشۀ مرجعیت در سازماندهی ساختار و محتوای اصناف پیشهوری، اعطای قداست و مشروعیت به پیشهها و مصنوعات آنها، تعیین الگوها و سرمشقهای معتبر، و نیز قضاوت دربارۀ آنها نقش و اقتدار تعیینکنندهای داشتند. به نظر میرسد با صورتبندی نظری اندیشۀ مرجعیت و مفهوم سلسلهمراتب مراجع صلاحیتدار میتوان علاوه بر توصیف برخی آداب و اصول حِرَف سنتی، تبیینی تازه از خاستگاههای نظری آفرینش فرم در عالم سنت عرضه کرد.
مقاله پژوهشی
معماری
علی کبیری سامانی؛ مریم قاسمی سیچانی؛ سیدمهدی امامی جمعه
چکیده
مفاهیمی چون طبیعت و عالم طبیعت همواره در طول تاریخ محملی برای تفکر و نظریهپردازی اندیشمندان بوده است. متفکران اسلامی نیز همچون دیگر اندیشمندان تعاریفی در مورد این دو مقوله بیان کردهاند. کنکاش بین این تعاریف و یافتن چگونگی رویکرد معمار به طبیعت و عالم طبیعت از نظر متفکران اسلامی، در فهم رویکرد معماران معاصر به این دو مقوله راهگشا ...
بیشتر
مفاهیمی چون طبیعت و عالم طبیعت همواره در طول تاریخ محملی برای تفکر و نظریهپردازی اندیشمندان بوده است. متفکران اسلامی نیز همچون دیگر اندیشمندان تعاریفی در مورد این دو مقوله بیان کردهاند. کنکاش بین این تعاریف و یافتن چگونگی رویکرد معمار به طبیعت و عالم طبیعت از نظر متفکران اسلامی، در فهم رویکرد معماران معاصر به این دو مقوله راهگشا خواهد بود؛ بدینمنظور در تحقیق حاضر ابتدا، به روش توصیفی ـ تحلیلی، مفهوم طبیعت و عالم طبیعت از نظر برخی از متفکران اسلامی بررسی میشود و سپس با استنتاج و استدلال منطقی، با توجه به نقش انسان و بهتبع آن معمار در عالم هستی، نوع رویکرد مشخص میگردد، بنابراین طبق نظر برخی از متفکرانْ طبیعت قوۀ ملهم و نفسانی و عالم طبیعت عالمی ذیشعور و قانونمند است، حال با توجه به صفت خلیفگی و بندگی انسان، معمار تنها بر سیاق همدلی، تبعیت، پیروی، و تسلیم در برابر افعالِ قوۀ طبیعت و قوانین عالم طبیعت به مقام خلیفگی بر عالم طبیعت دست مییابد، درواقع این صفت خلیفگی از مجرای بندگی بهدست می آید. در ادامه برای تبیین رویکرد حاصله، در فرایند ساخت بناهای معماری، فعل معمار، با توجه به مفاهیم طبیعت و عالم طبیعت، بررسی میشود. در پایان نوشتار چنین نتیجهای برمیآید که معماران، با توجه به پیشرفتهای بیشمار در زمینۀ معماری، باید مبانی نظری خود را در زمینۀ ارتباط با طبیعت و عالم طبیعت بازنگری و بازخوانی کنند.
مقاله پژوهشی
معماری
فرناز چراغی فر؛ حسین سلطان زاده؛ هادی قدوسی فر
چکیده
با بالا رفتن سن بهتدریج توانایی سالمندان در شناخت فضاهای معماری و محوطههای داخلی یا بیرونی مربوط به آن کاهش مییابد و این نکته، از یکسو، وابستگی آنان را به سایرین بیشتر میکند و در مراحل بعدی ممکن است قدرت راهیابی و مسیریابی را از دست بدهند. هدف از این پژوهش عرضۀ شناخت عناصری است که در ابعاد ذهنی پیری در جای خود نقش دارند. مقالۀ ...
بیشتر
با بالا رفتن سن بهتدریج توانایی سالمندان در شناخت فضاهای معماری و محوطههای داخلی یا بیرونی مربوط به آن کاهش مییابد و این نکته، از یکسو، وابستگی آنان را به سایرین بیشتر میکند و در مراحل بعدی ممکن است قدرت راهیابی و مسیریابی را از دست بدهند. هدف از این پژوهش عرضۀ شناخت عناصری است که در ابعاد ذهنی پیری در جای خود نقش دارند. مقالۀ حاضر با تمرکز بر رویکردهای محیطی و انسانی و بهمنظور بررسی چگونگی ادراک و شناخت سالمندان از محیط و شناسایی شاخصهای تأثیرگذار در ادراک و شناخت ایشان شکل گرفت. بدین منظور آسایشگاه کهریزک برای مطالعۀ موردی انتخاب شد. با استفاده از «روش نحو فضا»، پاسخهای رفتاری و شناختی سالمندان در مورد ویژگیهای فضایی آسایشگاه سالمندان کهریزک بررسی شد. جامعۀ آماری پژوهش شامل 40 نفر از سالمندان 60-80سالۀ آنجاست که دارای هوشیاری عمومی و توانایی حرکتی و همچنین تمایل به مشارکت و سطح بالای عملکرد ادراکی و شناختی هستند. روش انجام این پژوهش شامل دو بخش شناختی و فضایی است. در بخش شناختی، پس از مصاحبه با سالمندان و دریافت نقشههای شناختی، یافتههای حاصل از آن نقشهها گردآوری شد. پیکرهبندی فضا از طریق نرمافزار دپت مپ و پارامترهای نحو فضا ارزیابی گردید. در این تحلیل پارامترهای فضایی نظیر ارزش همپیوندی، پیوستگی، انتخاب، عمق دسترسی، و وضوح بررسی و با نقشههای شناختی مقایسه شده است. تحلیلها نشان میدهند که حداکثر همپیوندی در آسایشگاه کهریزک ۷٫۳ و متوسط آن ۳٫۵ است، حداکثر و متوسط پارامتر پیوستگی بهترتیب برابر 20 و ۸٫۶ است، حداکثر و متوسط پارامتر انتخاب بهترتیب برابر 67 و ۱۱٫۰۶ است، حداکثر و متوسط پارامتر عمق دسترسی بهترتیب برابر 257 و ۱۳۸٫۷ است، مبنا قرار دادن مدلسازیهای حاصل از نحو فضا در شناخت ادراکپذیری فضا توسط سالمندان میتواند مؤثر باشد، اما برای درک درست از فضای مشابه نیاز به روشهای دیگر مانند نقشههای شناختی است. با توجه به نتایج حاصل از چیدمان فضا و نقشههای شناختی، تناقضاتی در نتایج مشاهده شد؛ از آن جمله میتوان به مسیر منتهی به ورودی اشاره کرد، که علیرغم میزان همپیوندی، اتصال، وضوح، و انتخاب پایین در تحلیلهای نحو فضا، در نقشههای شناختی غالباً بدان اشاره شده و بیانگر نقش نشانه در شکلگیری تصویر ذهنی سالمندان است. همچنین به لحاظ وجه تشابه، در غالب نقشههای ارائهشده از سوی سالمندان بهصورت کاملاً پراکنده به فضاهای کهریزک اشاره شده که به لحاظ جانمایی و ارتباط فضاها عموماً بهدرستی فضاها جانمایی نشده بودند و خوانش نقشههای ترسیمی بدون پرسش از سالمندان در حصوص فضاهای مورد اشاره، قابلدرک نبوده است که دلیل آن عدم یکپارچگی، وضوح، و انتخابپذیری (جمعکنندگی) در سازمان فضایی کهریزک با توجه به نتایج حاصل از نحو فضاست. بر اساس نتایج پژوهش عاملهای متعدد عینی و ذهنی در کنار هم و گاه با اولویتبندیهایی نسبت به یکدیگر در ادراک و شناخت سالمندان از فضا مؤثر هستند.
مقاله پژوهشی
معماری
مجید احمدنژاد کریمی؛ مهدی محمودی کامل آباد؛ مریم عظیمی
چکیده
تا کنون تحقیقات گستردهای دربارۀ ابعاد گوناگون دانش سازه صورت گرفته است. مسئلۀ اصلی در نتایج اکثر این پژوهشها نبود توجه کافی به چگونگی حضور دانش سازه در فرایند طراحی معماری است. دانش سازه دارای دو نوع شناخت اصلی شامل شناخت عددی و شناخت هندسی است. هر دو شناخت دارای ارزشهای خود در فرایند طراحی هستند، ولی بخشی از شناخت سازه قابلیت ...
بیشتر
تا کنون تحقیقات گستردهای دربارۀ ابعاد گوناگون دانش سازه صورت گرفته است. مسئلۀ اصلی در نتایج اکثر این پژوهشها نبود توجه کافی به چگونگی حضور دانش سازه در فرایند طراحی معماری است. دانش سازه دارای دو نوع شناخت اصلی شامل شناخت عددی و شناخت هندسی است. هر دو شناخت دارای ارزشهای خود در فرایند طراحی هستند، ولی بخشی از شناخت سازه قابلیت و شایستگی حضور در گام طراحی سازه را دارد که از مراحل اولیۀ تولید فرم تا مرحلۀ ساختِ واقعی دخالت دارد؛ و این همان جایگاه مهم و ارزشمند هندسه است که در میان دشواریهای محاسباتی و گسترش ابزارهای طراحی و تحلیلی سازه نادیده گرفته شده است. بسیاری از راه حلهای سازهای بر اساس شناخت هندسی تجلّی مییابند. هدف اصلی در این پژوهش ارزیابی تأثیر شناخت هندسی در فعالیتهای مربوط به طراحی سازه در بستر معماری است. بر این اساس در این پژوهش، ابتدا وجوه شناخت هندسی سازه بهطور کامل معرفی میشوند. سپس از راهبرد پژوهش کمّی برای سنجش آماری دو پارامتر میزان رضایتمندی و میزان افزایش مهارت دانشجویان معماری پس از کاربرد روش شناخت هندسی در طراحی سازه استفاده میشود. برای تحلیل کمّی از روش آزمون T زوجی با استفاده از نرمافزار SPSS استفاده میشود. بنابر نتایج تحقیق استفاده از شناخت هندسی تأثیر مثبتی بر میزان رضایتمندی و میزان مهارت مشارکتکنندگان در بهکارگیری دانش سازه در طراحیهای معماری دارد.
مقاله پژوهشی
معماری
نوشین قربانی؛ سحر طوفان؛ حبیب شاهحسینی؛ نیما ولیزاده؛ حسن ستاری ساربانقلی
چکیده
عصر پهلوی اول سرآغاز سلسلهای از تغییروتحولات بود که ظهور ایرانِ مدرن را بهدنبال داشت. رضاشاه با عقلانیتِ سیاسی جدید کوشید تا قدرت را در جامعه نهادینه کند، بدین منظور شهروندانی مطیع و منظم نیاز بود تا امرِ حکمرانی میسر گردد. از نظر فوکو، متفکر معروف فرانسوی، شکل اِعمال قدرت در دنیای مدرن از شکل سنتی آن متفاوت است و به اشکال مختلف ...
بیشتر
عصر پهلوی اول سرآغاز سلسلهای از تغییروتحولات بود که ظهور ایرانِ مدرن را بهدنبال داشت. رضاشاه با عقلانیتِ سیاسی جدید کوشید تا قدرت را در جامعه نهادینه کند، بدین منظور شهروندانی مطیع و منظم نیاز بود تا امرِ حکمرانی میسر گردد. از نظر فوکو، متفکر معروف فرانسوی، شکل اِعمال قدرت در دنیای مدرن از شکل سنتی آن متفاوت است و به اشکال مختلف و بهصورت پنهان در لایههای جامعه رخنه میکند و با ایجاد انضباط به کنترل رفتار جمعیتهای کثیر منجر میشود. در این خصوص، فوکو به روشهایی اشاره میکند که به ایجاد انضباط در فضا منتهی میگردد. اینکه فضای معماری، با توجه به تئوری قدرت فوکو، در عصر پهلوی اول چگونه در اعمال و انتقال قدرت به منظورِ پیشبرد اهداف سیاسیِ حکومت نقش داشته، مهم جلوه میکند. هدف از این پژوهش، تطبیق پیکرهبندی فضایی عمارت شهرداری تبریز با روشهای انضباط فضایی فوکو است. روش تحقیق در این پژوهش روش کمی ـ کیفی است، اطلاعات بر اساس مطالعات کتابخانهای و میدانی جمعآوری و دادهها با استفاده از نرمافزار دبثمپ آنالیز و یافتههای کمی بهدستآمده، با در نظر گرفتن تئوری میشل فوکو با رویکرد تطبیقی، تحلیل شده است. نتایج حاصل شاخصههای آنالیز VGA که شامل یکپارچگی بصری، کنترل بصری، انتروپی، پیوستگی، و عمق میشوند، حاکی از آن هستند که نوع قرارگیری ورودی اصلی بنا، تفکیک فضایی، دیوارکشیها، چینش ردیفی اتاقها با راهروهای باریک و محدود، تعبیۀ درهای شفاف اتاقها، و مفصلبندی فضایی، که با روشهای انضباطی فوکو همخوانی دارند، در کنترل بصری و فیزیکیِ درونی بنا و ایجاد نظم فضایی نقش بسزایی دارند. این نتایج الگویی پنهان را مینمایاند که مدیرانِ شهری میتوانند در طراحیهای بناهای عمومی از آن استفاده کنند.
مقاله پژوهشی
برنامه ریزی شهری
محمدرضا غلامی گوهره
چکیده
شهرها سیستمهای پویایی هستند که تحت عوامل مختلف رشد میکنند یا رو به زوال میروند. انقباض شهری یکی از مفاهیم جدیدی است که در دهۀ اول قرن 21 بدان توجه شد. درحقیقت، این مفهوم بیانگر نوعی زوال شهری است که تحت تأثیر کاهش جمعیت، اقتصاد، کالبد، محیطزیست، و سایر ابعاد شهری قرار دارد. ماهیت چندبعدی و علی ـ معلولی این پدیده باعث شده ...
بیشتر
شهرها سیستمهای پویایی هستند که تحت عوامل مختلف رشد میکنند یا رو به زوال میروند. انقباض شهری یکی از مفاهیم جدیدی است که در دهۀ اول قرن 21 بدان توجه شد. درحقیقت، این مفهوم بیانگر نوعی زوال شهری است که تحت تأثیر کاهش جمعیت، اقتصاد، کالبد، محیطزیست، و سایر ابعاد شهری قرار دارد. ماهیت چندبعدی و علی ـ معلولی این پدیده باعث شده است که بهصورت چرخههای مشکلسازْ ظاهر و با گذشت زمان باعث مرگومیر در شهرهای آسیبدیده شود. بسیاری از عوامل از سطح جهانی تا محلی میتوانند این مفهوم را ایجاد یا تشدید کنند؛ ازجمله موضوعاتی مانند جهانی شدن و رقابتپذیری، صنعتزدایی، حومهسازی، و زوال سیاسی. در مطالعات و تحقیقات پرشماری در کشورهای توسعهیافته علل و تأثیرات آن اندازهگیری شده است، اما باوجود اهمیت این مفهوم، تاکنون تحقیقات بسیار کمی در کشورهای در حال توسعه انجام شده است. این پژوهش با هدف معرفی پدیدۀ انقباض شهری، که یکی از موضوعات مهمِ کمتر مورد توجه در کشورهای جهان جنوب است، و همچنین بررسی پیشرانهای مربوط به انقباض شهری در شهر کوچکمقیاس هرسین صورت میگیرد. روش پژوهش بهصورت کمی و کیفی است، بدینصورت که، از سویی، با بررسی آمار و ارقام مربوطه، میزان تغییرات جمعیتی و همبستگی آن با متغیرهای مربوط به انقباض شهری در دورههای مختلف احصا میگردد، از سوی دیگر، با استفاده از تحلیل محتوای مصاحبه با مهاجرین، مقولات و تمهای مربوط به انقباض شهری و سپس پیشرانهای این پدیده استخراج میشود. در این پژوهش، با بررسی مطالعات جمعیتی استان کرمانشاه، مشخص میشود که 5 شهر این استان جمعیت خود را در سالهای 1390 تا 1395 از دست دادهاند و بیشترین انقباض مربوط به شهر هرسین با 11٫6٪ است. بر اساس تحلیل محتوای مصاحبهها و بررسیهای کمّی، مهمترین پیشرانهای مربوط به انقباض شهری هرسینْ اشتغال، کمبود امکانات، مشکلات اجتماعی، و پیشرانهای سیاسی در شهر مبدأ هستند.
مقاله پژوهشی
معماری
امید شمس؛ مهرداد قیومی بیدهندی
چکیده
عمل معماری بر معرفتهایی مبتنی است و مورخ معماری برای تفسیر بهتر عمل لازم است دربارۀ معرفتهای مبنای آن عملْ معرفت تاریخی داشته باشد. با مراجعه به تقسیمبندی معرفتی که هری کالینز، جامعهشناس علم، عرضه کرده است، میتوان به «معرفت ضمنی» در معماری قایل شد و آن را یکی از معرفتهای مبنای عمل معماری شمرد. «معرفت تنانی» یکی ...
بیشتر
عمل معماری بر معرفتهایی مبتنی است و مورخ معماری برای تفسیر بهتر عمل لازم است دربارۀ معرفتهای مبنای آن عملْ معرفت تاریخی داشته باشد. با مراجعه به تقسیمبندی معرفتی که هری کالینز، جامعهشناس علم، عرضه کرده است، میتوان به «معرفت ضمنی» در معماری قایل شد و آن را یکی از معرفتهای مبنای عمل معماری شمرد. «معرفت تنانی» یکی از گونههای آن است. در مطالعۀ تاریخ معرفت تنانی معماری، مهمترین معضل روششناختی بهدست آوردن شواهدی از این معرفت است؛ زیرا معرفت تنانی به قالب کلمات درنیامده است و شواهد آن آشکار نیست. شواهد آنگاه به چشم مورخ میآید که خود، بنابر پیشفهمهایش، پرسشی مربوط به آن داشته باشد. بنابراین، میتوان احتمال داد که اگر مورخ معماری از طریق عمل معماری معرفتی تنانی کسب کرده باشد، این معرفت در کشف و تفسیر شواهد معرفت تنانی معماری گذشته اثر بگذارد. آنگاه این پرسش پیش میآید که این تأثیر چگونه است. در مقالۀ حاضر اندیشۀ «شبکۀ باور» مبنای پاسخ به این پرسش است. باورهای تازۀ مورخ معماری دربارۀ معرفت تنانی معماری یا از طریق فراخوان «خاطرۀ تنانی» بهدست میآید، یا از طریق تکرار تجربیات تنانی گذشته و «بازآزمودن» آنها، یا فرضیهای استقرایی است که «توقع تنانی» مورخ را به امور گذشته نسبت میدهد. هریک از اینها که به شبکۀ باور مورخ معماری درمیآید، یا مورد تأیید باورهای تنانی پیشین مورخ معماری است، یا رد میشود، یا به همراه رشتهای از باورهای پیشین به «ناباور» تبدیل میشود. اگر باور نو در شبکۀ باور او پذیرفته شد و به آن انسجامی تازه بخشید، آن باور در فهم مورخ معماری از موضوع تحقیق او مداخله میکند.