معماری
فرناز چراغی فر؛ حسین سلطان زاده؛ هادی قدوسی فر
چکیده
با بالا رفتن سن بهتدریج توانایی سالمندان در شناخت فضاهای معماری و محوطههای داخلی یا بیرونی مربوط به آن کاهش مییابد و این نکته، از یکسو، وابستگی آنان را به سایرین بیشتر میکند و در مراحل بعدی ممکن است قدرت راهیابی و مسیریابی را از دست بدهند. هدف از این پژوهش عرضۀ شناخت عناصری است که در ابعاد ذهنی پیری در جای خود نقش دارند. مقالۀ ...
بیشتر
با بالا رفتن سن بهتدریج توانایی سالمندان در شناخت فضاهای معماری و محوطههای داخلی یا بیرونی مربوط به آن کاهش مییابد و این نکته، از یکسو، وابستگی آنان را به سایرین بیشتر میکند و در مراحل بعدی ممکن است قدرت راهیابی و مسیریابی را از دست بدهند. هدف از این پژوهش عرضۀ شناخت عناصری است که در ابعاد ذهنی پیری در جای خود نقش دارند. مقالۀ حاضر با تمرکز بر رویکردهای محیطی و انسانی و بهمنظور بررسی چگونگی ادراک و شناخت سالمندان از محیط و شناسایی شاخصهای تأثیرگذار در ادراک و شناخت ایشان شکل گرفت. بدین منظور آسایشگاه کهریزک برای مطالعۀ موردی انتخاب شد. با استفاده از «روش نحو فضا»، پاسخهای رفتاری و شناختی سالمندان در مورد ویژگیهای فضایی آسایشگاه سالمندان کهریزک بررسی شد. جامعۀ آماری پژوهش شامل 40 نفر از سالمندان 60-80سالۀ آنجاست که دارای هوشیاری عمومی و توانایی حرکتی و همچنین تمایل به مشارکت و سطح بالای عملکرد ادراکی و شناختی هستند. روش انجام این پژوهش شامل دو بخش شناختی و فضایی است. در بخش شناختی، پس از مصاحبه با سالمندان و دریافت نقشههای شناختی، یافتههای حاصل از آن نقشهها گردآوری شد. پیکرهبندی فضا از طریق نرمافزار دپت مپ و پارامترهای نحو فضا ارزیابی گردید. در این تحلیل پارامترهای فضایی نظیر ارزش همپیوندی، پیوستگی، انتخاب، عمق دسترسی، و وضوح بررسی و با نقشههای شناختی مقایسه شده است. تحلیلها نشان میدهند که حداکثر همپیوندی در آسایشگاه کهریزک ۷٫۳ و متوسط آن ۳٫۵ است، حداکثر و متوسط پارامتر پیوستگی بهترتیب برابر 20 و ۸٫۶ است، حداکثر و متوسط پارامتر انتخاب بهترتیب برابر 67 و ۱۱٫۰۶ است، حداکثر و متوسط پارامتر عمق دسترسی بهترتیب برابر 257 و ۱۳۸٫۷ است، مبنا قرار دادن مدلسازیهای حاصل از نحو فضا در شناخت ادراکپذیری فضا توسط سالمندان میتواند مؤثر باشد، اما برای درک درست از فضای مشابه نیاز به روشهای دیگر مانند نقشههای شناختی است. با توجه به نتایج حاصل از چیدمان فضا و نقشههای شناختی، تناقضاتی در نتایج مشاهده شد؛ از آن جمله میتوان به مسیر منتهی به ورودی اشاره کرد، که علیرغم میزان همپیوندی، اتصال، وضوح، و انتخاب پایین در تحلیلهای نحو فضا، در نقشههای شناختی غالباً بدان اشاره شده و بیانگر نقش نشانه در شکلگیری تصویر ذهنی سالمندان است. همچنین به لحاظ وجه تشابه، در غالب نقشههای ارائهشده از سوی سالمندان بهصورت کاملاً پراکنده به فضاهای کهریزک اشاره شده که به لحاظ جانمایی و ارتباط فضاها عموماً بهدرستی فضاها جانمایی نشده بودند و خوانش نقشههای ترسیمی بدون پرسش از سالمندان در حصوص فضاهای مورد اشاره، قابلدرک نبوده است که دلیل آن عدم یکپارچگی، وضوح، و انتخابپذیری (جمعکنندگی) در سازمان فضایی کهریزک با توجه به نتایج حاصل از نحو فضاست. بر اساس نتایج پژوهش عاملهای متعدد عینی و ذهنی در کنار هم و گاه با اولویتبندیهایی نسبت به یکدیگر در ادراک و شناخت سالمندان از فضا مؤثر هستند.
علی یظهری کرمانی؛ سحر امینی گوهرریزی
چکیده
دستکند گونهای خاص از معماری بهشمار میرود که در برخی از نقاط ایران و جهان در دامنة کوهها و تپهها شکل گرفته و بدون استفاده از مصالح مصنوعی و فقط با حفاری در دل طبیعت برای تولید فضا به کار رفته است. معماری دستکند یکی از شاهکارهای معماری ایرانی محسوب میشود که در جهان نیز توانسته هنری فاخر معرفی شود. بنابراین پرداختن به نحو چیدمان ...
بیشتر
دستکند گونهای خاص از معماری بهشمار میرود که در برخی از نقاط ایران و جهان در دامنة کوهها و تپهها شکل گرفته و بدون استفاده از مصالح مصنوعی و فقط با حفاری در دل طبیعت برای تولید فضا به کار رفته است. معماری دستکند یکی از شاهکارهای معماری ایرانی محسوب میشود که در جهان نیز توانسته هنری فاخر معرفی شود. بنابراین پرداختن به نحو چیدمان فضا در این نوع از معماری، مشتمل بر سکونتگاههای خاص، امری مهم و درخور اهمیت است. در پژوهش حاضر روابط فضایی معماری خانههای دو روستای کندوان و میمند بررسی میشود، همچنین شاخصههای فضایی مؤثر چیدمان فضا در معماری صخرهای (دستکند) در این دو روستا شناسایی و درنهایت، با توجه به دادههای حاصل از پژوهش، به تفاوتها و شباهتهای فضایی حاکم بر معماری دو روستایی کندوان و میمند پرداخته میشود. در این پژوهش با روشهای توصیفیـ تحلیلی و شبیهسازی و استدلال منطقی انجام شده، همچنین برای تکمیل مراحل پژوهش از ابزارهای مطالعاتی، کتابخانهای، و مشاهدة دقیق نمونهها استفاده گردیده است. با استفاده از روش مطالعات میدانی از بین خانههای برداشتی، 5 خانه در روستای میمند و 5 خانه در روستای کندوان، بهصورت تصادفی، برداشت شده و برای تحلیل پلانهای دو روستا از نرمافزار space syntax بهره گرفته شده است. از نتایج بهدست آمده میتوان بیان کرد که نحو فضایی سکونتگاههای روستای کندوان با میمند تفاوتهای بسیاری دارند، به گونهای که فضاهای خانههای روستای کندوان از ارتباط و همپیوندی بالاتر و راندمان عملکردی بهتری نسبت به سکونتگاههای میمند برخوردار هستند و همچنین، در این خانهها مانند معماری سنتی ایرانی به حوزههای خانه و حریمهای خصوصی و نیمهخصوصی بهخوبی توجه شده است، که این امر در بین خانههای روستای کندوان، بهدلیل دارا بودن بیشترین عمق فضایی، بیشتر احساس میشود.
حامد همدانی گلشن؛ قاسم مطلبی؛ مصطفی بهزادفر
چکیده
در این پژوهش ویژگیهای فرهنگیای شناسایی میشود که در هر جامعهای باید پیششرط مطالعات نحو فضا قرار گیرد. هدف از آن سنجش و ارزیابی نتایج نظریۀ نحو فضا با استفاده از یک مدل تجربی است. برای این منظور، سه کوی مسکونی، که هر سه در دورۀ پهلوی دوم شکل گرفتهاند، به صورت هدفمند از میان کویهای متعدد برگزیده شده است. مدل نظری ...
بیشتر
در این پژوهش ویژگیهای فرهنگیای شناسایی میشود که در هر جامعهای باید پیششرط مطالعات نحو فضا قرار گیرد. هدف از آن سنجش و ارزیابی نتایج نظریۀ نحو فضا با استفاده از یک مدل تجربی است. برای این منظور، سه کوی مسکونی، که هر سه در دورۀ پهلوی دوم شکل گرفتهاند، به صورت هدفمند از میان کویهای متعدد برگزیده شده است. مدل نظری نحو فضا را بر روی آنها اعمال میگردد و سپس، با استفاده از مدل تجربی که در مطالعات میدانی پژوهشگر شکل گرفته است، به سنجش و ارزیابی مدل نظری نحو فضا پرداخته میشود. فرضیۀ اصلی پژوهش این است که واقعیت بیرونی رخدادها با مدل نظری نحو فضا تطابق ندارد و برای تطابق آن با نتایج تجربی میتوان از نظریۀ قرارگاههای رفتاری راجر بارکر بهره گرفت. برای شکلدهی به مدل نظری نحو فضا، توسط نرمافزار دپت مپ، با استفاده از نقشههای خطی، مدل ارتباط میان فضاها و اتصالات فضاها به یکدیگر به صورت یک طیف رنگی ترسیم میشود. از سوی دیگر، به منظور شکلدهی به مدل تجربی از روش مشاهدۀ مستقیم استفاده میشود. در این خصوص، نمونههای موردی پژوهش کویهای نارمک، یوسفآباد، و شهرک غرب هستند، نگارندۀ اول در دورههای چهارماهه در میان مردم آن مناطق اقامت داشته و نتیجۀ مشاهدات مستقیم و تجربیات خود را ثبت کرده که در این پژوهش از آنها استفاده شده است. بر اساس نظریات راجر بارکر، از میان مشاهدات روزمره، قرارگاههای رفتاری به تمایز مشخص میشوند. درنهایت از تطابق مدل نظری نحو فضا و مدل روانشناسی بومشناختی، خلأهای نظریۀ نحو فضا نمایان میشود. نتیجه اینکه، فرهنگ جامعۀ ساکن در نوع استفاده از نحو فضا نمیتواند نادیده گرفته شود. ویژگیهای فرهنگیْ الگوهای رفتاری حرکت را تغییر میدهد و تغییر الگوهای رفتاری حرکتی به معنی تغییر مبانی اولیهای است که نحو فضا بر آن بنا شده است. بنا بر این واقعیتهای بیرونی تعاملات اجتماعی قابلمشاهده در کویهای مسکونیْ برآیندی از نظریۀ نحو فضا و نظریۀ قرارگاههای رفتاری هستند و هر یک بدون دیگری ناقص است و تنها گویای بخشی از واقعیت بیرونی است.
یعقوب پیوستهگر؛ علیاکبر حیدری؛ مریم کیایی
دوره 26، شماره 2 ، مرداد 1395، ، صفحه 39-60
چکیده
در اندام خانههای سنتی، به دلایل گوناگونی، گشایش (فضای باز) ایجاد میشده که از جملۀ آنها میتوان به عواملی چون شرایط اقلیمی، مناسبات فرهنگی و اجتماعی، و... اشاره کرد. امّا به نظر میرسد عوامل دیگری نیز در ایجاد اینگونه فضاها در کالبد خانه نقش داشتهاند. از جمله دلایل مهم در ایجاد چنین فضاهایی، در پیکرهبندی خانههای ...
بیشتر
در اندام خانههای سنتی، به دلایل گوناگونی، گشایش (فضای باز) ایجاد میشده که از جملۀ آنها میتوان به عواملی چون شرایط اقلیمی، مناسبات فرهنگی و اجتماعی، و... اشاره کرد. امّا به نظر میرسد عوامل دیگری نیز در ایجاد اینگونه فضاها در کالبد خانه نقش داشتهاند. از جمله دلایل مهم در ایجاد چنین فضاهایی، در پیکرهبندی خانههای سنتی ایران، پیشامدهای عملکردیـ فضایی است، این موضوع میتواند تأثیر بسزایی بر کیفیت عملکردی اینگونه خانهها داشته باشد. بر این اساس هدف در پژوهش حاضر بررسی نقش حیاط بر ارتقای «راندمان عملکردی» خانه است. در این خصوص منظور از راندمان عملکردی مطلوب فضا، افزایش سیرکولاسیون گردشی مناسب، ایجاد یکپارچگی مطلوب، و افزایش میزان نفوذپذیری و انعطافپذیری در خانهها تعریف شده است. به منظور بررسی فرایند ارزیابی نقش حیاط در خانهها و دو متغیر «تعداد» و «مکانیابی یا موقعیت» مطلوب در این حیاطها، هشت نمونۀ یک، دو، سه، و چهار حیاطه، به منظور برگزیده شد. حیاط(های) چهار مورد از این هشت خانهْ مرکزی هستند و چهار نمونۀ دیگر حیاطی(هایی) دارند که در مرکز فضا قرار ندارد و یکی از جدارههای حیاط را دیوار کوچه یا همسایۀ مجاور تشکیل میدهد. ابزار مورد نظر در تجزیهوتحلیل خانهها روش نحو فضا یا چیدمان فضا است که در آن با استفاده از راهبرد کمی، به بررسی موضوع پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که خانههای یک حیاطه، که حیاط آنها در مرکز هندسی بنا است و چهار طرف آن نیز توده قرار گرفته است، به دلایلی، از جمله افزایش میزان نفوذپذیری (عمق کمتر نسبت به سایر نمونههای دو، سه، و چهار حیاطه) و انعطافپذیری بالاتر و همچنین میزان یکپارچگی مطلوب و نیز افزایش قابلیت دسترسی مناسب به فضاها در مقایسه با نمونههای دیگر، عملکرد مطلوبتری دارند.