درآمدی بر مقولات اساسی بازسازی(تصورات نادرست و واقعیت ها)

نوع مقاله : مقاله کوتاه

نویسنده

دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

غالبا متعاقب زمین لرزه های مهیب، خسارات و تلفات مالی و جانی فراوانی به بار می آید که نگاهها را به سوی بازسازی سریع مناطق آسیب دیده معطوف می سازد. به دنبال این امر افکار عمومی خواستار برنامه ای مشخص و از پیش آماده برای بازتوانی و بازسازی اند و افراد اندکی زمان کافی برای تفکر و برنامه ریزی قائل می شوند. در این میان سوال اصلی چگونگی و نحوه تقرب به مقوله بازسازی است. تجارب موجود در ایران و برخی کشورها حاکی از آن است که بسیاری از اهداف برنامه های بازسازی به دلایل گوناگون در فرایند عملیات محقق نمی شود. به عبارت دیگر میان اهداف برنامه و آنچه که در عمل اجرا می شود، فاصله وجود دارد. علاوه بر این، عملکردها و گفتارهای برخی از مسئولان و مجریان نیز در کم اثر شدن برنامه های مزبور موثر است. به طور مثال حتی اگر یک برنامه بازسازی مناطق تخریب شده طراحی شود، هنگامی که مسئولی وعده های متعددی مبنی بر اتمام سریع واحدهای مسکونی در کوتاه ترین زمان ممکن میدهد و کلیه ابزارهای تصمیم گیری و اجرایی را در مجموعه های خویش متمرکز میکند، در عمل اصل مشارکت مردمی فقط روی کاغذ باقی میماند. باید اذعان داشت که بازسازی آفات و آسیب های فراوانی دارد که در عدم شناخت کافی برخی مجریان از مقولات اساسی بازسازی ریشه دارد. به نظر می رسد یکی از معضلات عدم شناخت نیازهای اساسی و واقعی آسیب دیدگان پس ا سانحه و کالبدی انگاشتن موضوع بازسازی است. رویکرد مهندس محوری یا معمار محوری که در اکثر عملیات بازسازی دیده می شود باعث نادیده گرفته شدن سایر نیازهای اقتصادی اجتماعی فرهنگی و زیست محیطی جوامع یا کم اهمیت دادن به آن ها شده است که در نهایت بازسازی را تبدیل به اجرای مجموعه پروزه های پیمانکاری و ساختمانی می کند. از سوی دیگر نبود ارزیابی صحیح از فرایند بازسازی و نداشتن دانش ثبت اطلاعات و درس های آموخته شده از بازسازی های پیشین، و همچنین مسئولیت پذیر نبودن و جواب گو نبودن مسئولان و مجریان در قبال اموری که انجام میدهند، از دیگر معضلات و اسیب های بازسازی محسوب می شود. کفتنی است که هر سانحه امری منحصر به فرد است که باید مستقلا در محدوده اجتماعی اقتصادی فرهنگی و ساختاری جامعه ای که در ان رخ داده است به ان پرداخت. در عین حال باید در نظر داشت که فشارهای سیاسی اجتماعی فراوان پس از سوانح بر دوش مجریان بازسازی از جمله عومل موثری است که نقش به سزایی در انفعالی عمل کردن و شتابزدگی مدیران دارد. مقاله حاضر مقدمه ای است بر مقولات اساسی بازسازی و تلاش دارد تا تصوراتی که اغلب مجریان و مسئولان از بازسازی دارند در مقابل واقعیت های موجود قرار دهد. و در نتیجه به روشن تر شدن نقاط ابهام بپردازد. در این مقاله در بخش اول پس از مروری بر تاریخچه مطالعات بلایا و ضمن تاکید بر جوان بودن نسبی آن به مروری بر چارچوب های نظری در مطالعات بازسازی می پردازیم. در بخش بعدی سابقه مطالعات بازسازی و سوانح در ایران به صورت اجمالی بررسی و بر ضرورت نگرش علمی به آن در مراکز دانشگاهی تأکید می شود. بخش آخر به چالش ها و تنگناهای بازسازی اشاره دارد و مقولات اساسی برنامه ها را تجزیه و تحلیل میکند. در ادامه تصورات نادرست و واقعیت های بازسازی با یکدیگر مقایسه و به دنبال آن رهکارهای عملی ارائه میشود.

کلیدواژه‌ها