دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25220150923Spaciousness: its Aspects and Impacting Factorsفضامندی: وجوه، حدود و عوامل تاثیر گذار518100253FAصالحه بخارائیاستادیار دانشکدة معمارى و شهرسازى دانشگاه شهید بهشتىJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">Spaciousness is one of the factors that directly affect users’ satisfaction of a particular space. A key question in this area is that how a space with a given area could be perceived as spacious rather than cramped. This paper presents a literature review on the theory and practical hints on how spaciousness could be enhanced and measured. In particular, it is argued that spaciousness directly correlates with certain physical factors such as area, light, ceiling height, wall proportions, openings, color, etc. A series of examples are given to demonstrate the positive versus negative impacts of these factors on the perceived spaciousness. The paper concludes with enumerating areas for further research.</span>فضا همواره در معرض قضاوت و ارزیابی کاربران آن است. این مسئله در فضاهای زندگی برجسته تر می گردد. شاهد این امر تلاش انسان در ایجاد و دستیابی به سطوح قابل قبولی از مطلوبیت در فضاست. یکی از وجوه اصلی و متواتر در ارزیابی فضا که مولفه موثری در میزان مطلوبیت فضایی نیز بشمار می آید، اندازه فضا و به تعبیری میزان "فراخ" بودن آن است. این ویژگی که در خصوص گنجایش بالقوه فضاست، در سطوح وسیعی از مطالعات تحت عنوان "فضامندی" مورد بررسی و تحقیق شده است. پژوهشگران این حوزه، با انجام مطالعات کمی، درصدد یافتن راهکارهایی به منظور "بزرگتر جلوه دادن فضا از اندازه واقعی آن" هستند. در این پژوهش با مرور ادبیات مربوطه، ضمن تعریف این کیفیت معنامند فضایی، رابطه همبستگی مشخصه های فیزیکی فضا و معنای فضامندی را -که در مطالعات پیشین تبیین شده است - تفسیر و با تکیه بر یافته های این تحقیقات، به عرضه الگوهای مصور معماری برای ارتقای این کیفیت در فضا پرداخته می شود. ردپای بسیاری از این الگوها در آثار معماران بزرگ قابل پیگیری است.دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25220150923Estimating Solar Radiation on Building-Integrated Photovoltaic Systemsبرآورد تابش کل خورشید روی سطح فتوولتائیکهای یکپارچه با ساختمان نمونه موردی شهر تهران1936100251FAراحیل وفائیدانشجوى دکترى معمارى
دانشکدة معمارى و شهرسازى،
دانشگاه شهید بهشتىشهرام پوردیهیمیاستاد دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">Production of solar electricity is one of the main sources of clean energy. As an alternative to electricity produced from fossil fuels, photovoltaic electricity is expected to play an important role in future as an effective response to energy demands—particularly in face of increasing environmental pollution caused by conventional means of production through use of fossil fuels. Building-integrated photovoltaic systems use solar panels on the roof or façades of the building to produce electricity in the vicinity of consumption. The efficiency of solar panels depends on receiving adequate sunlight. Their position thus becomes an important factor for architects to consider.</span>
<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">This paper initially reviews different calculation models for solar radiation to select a model that best suits the requirements of building-integrated systems. By application of this model to the conditions of Tehran City, solar radiation is calculated for diverse building surfaces. The resulting data is essential for selecting appropriate surfaces for installation of solar panels to maximize their efficiency.</span>توجه به مبحث انرژی چه به لحاظ آلودگی و چه از نظر محدودیت منابع از موضوعات اصلی دهههای اخیر به شمار میرود و باید تا حد امکان از اتلاف انرژی جلوگیری نمود. افزایش تقاضای انرژی در کنار نگرانیهای زیستمحیطی، شرایط مثبتی را برای استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر مطرح کرده است و همراه با پیشرفت مداوم در فناوری این منابع متخصصان به دنبال چارهاندیشی برای تولید انرژی به روشهای مختلف هستند. تولید برق خورشیدی توسط فتوولتائیکها یکی از این روشهای پاک و بدون آلودگی است و انتظار میرود در آینده نزدیک نقش مهمی را در تقاضای برق و کاهش گازهای گلخانهای ایفاء کند. ساختمان یکپارچه با فتوولتائیک نیز از راهکارهای مناسب برای نیل به این مقصود است؛ در این ساختمانها، پنلهای فتوولتائیک به عنوان بخشی از پوسته خارجی ساختمان در فرایند طراحی معماری درنظر گرفته میشوند و هدف از آنها استفاده از فضای نما و بام (با یک ترکیب رضایتبخش) برای تولید انرژی در همان جایی است که مصرف میشود.به دلیل وابستگی زیاد عملکرد پنلهای فتوولتائیک به در دسترسبودن تابش خورشید در محل مورد نیاز شایسته است که معماران برای طراحی این ساختمانها، درک درستی از تابش خورشید و میزان کارایی پنلهای فتوولتائیک داشته باشند. از اینرو در این مقاله ضمن بیان مدلهای محاسبه تابش خورشید ابتدا مدل انتخابی بطور کامل معرفی و سپس با استفاده از این مدل برای ترکیب فتوولتائیکها با ساختمان در شهر تهران، میزان تابش دریافتی از خورشید روی سطوح مختلف تعیین شده است. بدین ترتیب قابلیت تحلیل و مقایسه فراهم می شود و نتایج حاصل از آن میتواند راهگشای طراحی و جهتیابی مطابق با خورشید، به منظور دستیابی به بهرهوری بهتر و بازدهی بیشتر از آنها باشد.دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25220150923Walkability of Urban Pathways: A Feasibility Studyامکانسنجی قابلیت پیادهرهواری در معابر شهری با استفاده از تلفیق سه روش نمونه موردی: معابر فازهای 2، 3 و 7 شهرک غرب3752100252FAپویان شهابیاناستادیار دانشکدة معمارى و شهرسازى، دانشگاه آزاد اسلامى، واحد تهران مرکزرومینا لاهیجیدانشجوى کارشناسى ارشد
برنامه ریزى شهرى دانشگاه هنرفاطمه علی بخشیدانشجوى کارشناسى ارشد
برنامه ریزى شهرى دانشگاه هنرJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">Recent years have witnessed a growing interest in enhancing pedestrian access in urban areas. This paper uses a combination of methodologies to assess the quality of pedestrian pathways in Shahrak-e-Gharb District, Tehran.</span>
<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">The walk-ability of diverse pathway configurations is first analyzed by using the Space Syntax methodology. As a result, a set of streets are selected for further investigation. Then, pedestrian discomfort levels are determined for the selected pathways by comparing the sidewalk pavement width with movement characteristics. Then, by using the Systematic Pedestrian and Cycling Environmental Scan (SPACES) methodology, the walk-ability of these pathways is assessed based on their physical characteristics.</span>
<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">The selected pathways are finally rated on the basis of all these methodologies. The characteristics of the top-ranking street, Dadman Boulevard, could accordingly be referred to as a set of optimal properties for a walk-able pathway. </span>در چند دهه اخیر، منافع پیاده در شهرها و ایجاد فضاهای انسانمحور، متفکران شهرساز را بر آن داشت تا الگوها و مدلهای رشد، اصول و تکنیکهای برنامهریزی و طراحی شهری را در با توجه به انسان و در قالب رویکرد انسانمحور به محیطهای شهری تعریف و تبیین نمایند. با این وجود، فقدان روشهای سازگار، قابلاعتماد، و کارآمد برای مطالعه و امکانسنجی قابلیت پیادهرهواری معابر، موجب عرضه روشهای نوینی در این عرصه گردیده است.با توجه به جامع نبودن هر یک از روشهای موجود، در این تحقیق با هدف بررسی ویژگیهای سه روش «چیدمان فضا1، اندازهگیری سطوح اختصاص یافته به عابر پیاده بر مبنای میزان عدم راحتی و خصوصیات حرکتی آن2 و ارزیابی کیفیت کالبدی پیاده راه3» به ارزیابی نتایج تلفیق این سه روش بر روی نمونه موردی معابر شهرک غرب، پرداخته خواهد شد.برای این منظور در مرحله نخست، با استفاده از روش چیدمان فضا، چگونگی تاثیر متقابل پیکربندی فضا بر قابلیت پیادهرهواری ارزیابی و معابر برخوردار از پیوند فضایی مناسبتر و بیشتر برگزیده میشوند. سپس در روش اندازهگیری سطوح اختصاص یافته به عابر پیاده بر مبنای میزان عدم راحتی و خصوصیات حرکتی آن، تاثیر رفتارهای عابر پیادهبر قابلیت پیادهرهواری در معابر منتخب بررسی و در روش ارزیابی کیفیت کالبدی پیاده راه، ویژگیهای کالبدی مسیر بر قابلیت پیادهرهواری سنجیده خواهد شد. در مرحله آخر شاخصهای حاصل از هر روش امتیازدهی و برای هر خیابان امتیاز نهایی ارزیابی خواهد شد.نتایج بررسیها حاکی از قابلیت پیادهرهواری بیشتر خیابان دادمان در مقایسه با سایر معابر محدوده مورد بررسی است. در نهایت بهترین راهکارها برای ارتقای قابلیت پیادهرهواری معابر منتخب بیان میشود.دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25220150923Quality Assessment of Residential Environment with Quality of Life Indicators
The Case of Mehr Housing Complex in Pardis New Townسنجش کیفیت محیط مسکونی در برنامه مسکن مهر براساس نشانگرهای کیفیت زندگی (مورد پژوهش: مسکن مهر شهر جدید پردیس)5370100254FAرضا رضایی خبوشانکارشناس ارشد برنامه ریزى
شهرى، دانشگاه شهید بهشتىمرجان نعمتیمهراستادیار دانشکدة معمارى و شهرسازى، دانشگاه شهید بهشتىJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">Mehr Housing Scheme was initiated in 2008 to provide public land and heavily subsidized financing for boosting housing construction throughout the country. The Government vigorously pursued this policy between 2010~2012, striving to build some 2.18 million low-cost dwellings. The quality of life in housing provided under this scheme is currently a major question. To answer this question, this paper first develops a set of indicators for assessing the quality of life in residential Environments. The indicators selected are in line with urban planning standards and include public amenities, recreational services, population density, and access to other services such as kindergarten, daily markets, and green space. Subjective indicators are also employed to assess the overall satisfaction level of the inhabitants. By applying this practical model composed of these indicators to Mehr Housing projects, it is concluded that the residents were mostly dissatisfied with the physical services of their dwellings, as well as the security and health issues of their environment. These indicators were found to be of the highest importance for residents, while the economic dimension was the least important aspect. </span>مسکن مهر آخرین برنامه تامین مسکن کشور است که پس از گذشت چند سال از اجرای آن، ضرورت بررسی نتایج حاصله از این تجربه به لحاظ میزان موفقیت آن در ایجاد کیفیت زندگی در ساکنانش احساس میشود. ارزیابی کیفیت زندگی، ارزیابی جمع گستردهای از مولفههای اجتماعی، کالبدی، اقتصادی و زیستمحیطی را در برمیگیرد که در مجموع کیفیت محیط موردنظر را در پاسخگویی نیازهای بهرهبرداران بازگو میکند. این مقاله دارای دو هدف مورد نظر است: هدف اول تعریف و تعیین نشانگرهای مفهوم کیفیت زندگی در محیطهای مسکونی و به دنبال آن طراحی و معرفی مدل تجربی برای سنجش ابعاد مختلف آن و هدف دوم، کاربست مدل تجربی در سنجش کیفیت زندگی در مسکن مهر مورد پژوهش. به این منظور، نخست نشانگرهای عینی کیفیتزندگی محدوه مورد پژوهش با اصول و استانداردهای شهرسازی سنجش شد که مشکلاتی از قبیل نبود فعالیتهای مرتبط با رفاهعمومی، گذران فراغت، امور خدماتی، تراکم جمعیتی بالا، دسترسی نازل به کاربریهای روزانه نظیر کودکستان، تجاری روزانه و فضای سبز تجهیز شده استخراج گردید. سپس ارزیابی نشانگرهای ذهنی صورت پذیرفت که نتایج حاصله از مجموع نشانگرهای محاسباتی ذهنی بیانگر رضایتمندی متوسط ساکنین مسکن مهر شهر جدید پردیس(5>05/3 > 1) از محیط مسکونیشان است. از بین نشانگرهای محاسباتی، پاسخدهندگان، از تسهیلات و ویژگیهای کالبدی واحد مسکونی، امنیت و بهداشت محیط محله مسکونی اظهار نارضایتی کردند. همچنین نشانگرهای بهداشت محیط، امنیت و دسترسی به خدمات در مقیاس محله مسکونی بالاترین و اقتصاد واحد مسکونی کمترین میزان اهمیت را از دیدگاه ساکنان داشتند.دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25220150923Examining the Role of Governmental Implicit Goals in Iranian Urban Planningکندوکاو در نقش دولت و اهداف غیررسمی در برنامهریزی شهری ایران7188100255FAمظفر صرافیدانشیار دانشکدة معمارى و شهرسازى، دانشگاه شهید بهشتىجمیله توکلی نیااستادیار دانشکدة علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتىمهدی چمنی مقدمدانشجوى
دکترى رشتة جغرافیا و برنامه ریزى
شهرى، دانشکدة علوم زمین، دانشگاه
شهید بهشتىJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">This paper is a critical review of traditional urban planning processes in Iran. It studies the usually neglected role of power in the conventional planning processes and demonstrates how, subject to the powerful entities that usually have the upper hand, planning deviates from its intended course. This study employs a combination of three theories to explain the role of power in the planning processes compared with Governmental intended interventions: traditional power theory; Michel Foucault’s theory of power; and Steven Lukes’ “three faces of power”. To conceptualize power structures and Governmental interventions, deep interviews are conducted with the managers of some fifteen prominent consulting forms working closely with the Government. The paper explains how Governmental aims eventually cause the divergence of the planning process and the Government assumes the role of a powerful beneficiary in this process. The fact that the Government modifies the planning process according to its interest, and enters into competition with other public and private stakeholders, compromises public interests in the most general sense.</span>این نوشتار، نگاهی انتقادی به فرایند سنتی برنامهریزی شهری دارد و تلاش ما معطوف به ارتقای جایگاه برنامهریزی شهری در ایران است. این مقاله با تاکید بر نقش نادیده گرفته شده ی عامل قدرت در فرایند سنتی برنامهریزی شهری نشان میدهد که چگونه برنامهریزی شهری متداول، تحت تاثیر این عامل، از فرایند مورد انتظار حامیانشان منحرف میشود و قدرتمندان در آن دست بالا را در اختیار میگیرند. در این مطالعه، نقش قدرت، با توجه به اهداف مداخلهی دولت در فرایند برنامهریزی شهری، از طریق ترکیب نظریهی سنتی قدرت، نظریه فوکو و نظریهی سهبعدی قدرت استیون لوکس، تشریح شده است. ازآنجاکه این دست از مطالعات نیاز به مفهومسازی قدرت به منظور نشاندادن قدرت ساختاری و اقداماتِ دولتی در فرایند برنامهریزی دارند، این مهم از طریق مصاحبهی عمیق با مدیران عامل پانزده شرکت بزرگ مهندسان مشاور شهرسازی دنبال شد که در ارتباط بلافصل با دولت (کارفرما) هستند. ما نشان دادهایم که چگونه این اهداف دولت، درنهایت منجر به تغییر مسیر فرایند برنامهریزی شهری میشوند و دولت را در جایگاه عامل برتر قدرت و یک ذینفع، مطرح میکند. همچنین اینکه چگونه دولت مسیر برنامهریزی را مطابق با خواست خود تعیین میکند و شانهبهشانهی سایر رقبا در عرصهی عمومی و در کنار سایر ذینفعان عمومی و خصوصی به رقابت میپردازد و منافع عمومی در مفهوم گسترده و دربرگیرندهاش مصالحه می کند و آن را به حاشیه می راند.دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25220150923Assessing Resilience of an Urban Neighborhoodتدوین چارچوبی برای اندازه گیری تاب آوری یک محله شهری در برابر زلزله نمونه موردی : محله هرزه ویل ، منجیل ، گیلان89118100256FAاکبر زرگراستاد دانشکده معماری شهرسازی - دانشگاه شهید بهشتیزهرا اهریاستادیار دانشکدة معمارى و شهرسازى دانشگاه شهید بهشتى0000-0002-8032-654Xفاتیما رازقیدانشجوى دکترى معمارى، دانشگاه شهید
بهشتىJournal Article20160718<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">Vulnerability of cities has drastically increased over the recent decades. Disaster mitigation has also evolved to include a more holistic approach. The emphasis on strengthening single buildings has now shifted towards creating sustainable resilient cities, which incorporates physical, economic and social aspects.</span>
<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">One such approach is the Disaster-Resistant Communities (DRC) Model. This Model has the potential to be used as the basis for assessing the resilience of cities and/or their vulnerability. This paper attempts to further develop the DRC Model, in combination with other existing models such as the three-dimensional city vulnerability matrices, to develop a framework for assessing neighborhood resilience. The resulting model is applied to Harzevil Neighborhood, Manjil, which was razed to the ground in Gilan and Zanjan Earthquake of 1990. This model assesses the resilience of this neighborhood in case of another hypothetical seismic jolt.</span>
<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">The results indicate that despite its significant physical vulnerability, currently this neighborhood has substantial socioeconomic resilience. This means that its social capital has to be drawn upon to reduce its physical vulnerability.</span>ابعاد رو به گسترش آسیب پذیری شهرها، ناشی از وقوع سوانح در دهه های گذشته، سبب شده است که اقداماتی که برای کاهش خسارات و تلفات ناشی از وقوع سوانح در شهرها و سکونتگاههای زیستی انجام شده، از مقاوم سازی تک بناها به رویکردهایی جامع و در راستای پایدار سازی همه جانبه حیات جوامع شهری در جنبه های کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تبدیل گردند. رویکرد جوامع مقاوم در برابر سوانح یکی از این رویکردها است و به نظر می رسد که قابلیت توسعه و رسیدن به یک مدل مناسب برای بررسی میزان تاب آوری و یا عدم آسیب پذیری شهرها در برابر سوانح احتمالی آتی گردد.در این مقاله تلاش شده است از طریق تلفیق برخی رویکردهای جدید و جامع (با تاکید بیشتر بر رویکرد جوامع مقاوم در برابر سوانح و توجه به نقش یکپارچه اجزاء کالبدی شهرها و فرم آنها ) به تدوین چارچوبی یرای بررسی آسیب پذیری شهرها در برابر زلزله پرداخته شود و در نهایت معیارهایی در سه دسته کلی(کالبدی، اجتماعی، و اقتصادی) برای ارزیابی میزان تاب آوری شهرها در برابر زلزله های احتمالی در آینده تهیه گردد. سپس بر اساس معیارهای حاصل شده به طور نمونه، به بررسی وضعیت تاب آوری یک محله شهری در برابر زلزله پرداخته شده است. نمونه موردی برگزیده شده ، محله هرزویل در منجیل می باشد که سابقه سکونت طولانی مدت دارد و در زلزله 1369 رودبار-منجیل به علت قرار گیری بر روی یکی از گسل های فعال منطقه، بیش از 90 درصد تخریب شد.روش این تحقیق ترکیبی از روش های کمی و کیفی است، که بر پایه بررسی اسناد و مدارک، جمع آوری اطلاعات از طریق پیمایش میدانی و تکمیل پرسش نامه به کمک نمونه گیری ساده اتفاقی صورت پذیرفته است. علاوه بر این برای تکمیل داده های مورد نیاز از مصاحبه های عمیق با ساکنین محله و برخی مسئولین مرتبط نیز بهره گیری شده است.نتایج این تحقیق نشانگر میزان بالایی از تاب آوری اجتماعی-اقتصادی با وجود آسیب پذیری نسبی ویژگی های کالبدی محله هرزه ویل است. با اینحال با توجه به سطوح بسیار مطلوب تاب آوری اجتماعی محله، که از نقاط قوت اساسی آن محسوب می شود، در مجموع محله هرزه ویل تاب آوری نسبتا مناسبی دارد، هر چند ضرورت برنامه ریزی برای بهبود تاب آوری کالبدی محله با توجه به ظرفیت های مناسب اجتماعی و اقتصادی آن امری انکار ناپذیر به نظر می رسد. دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25220150923Study of an Alcove in the Southeast Entrance of the Isfahan Grand Mosqueبررسی شاخص ها ی معماری «کنج» و «شکل کتیبه» شبستان جنوب شرقی مسجد جامع اصفهان ، به منظور شناخت گوشه ای از تحولات تاریخی آن.119134100250FAحسین پورنادریاستادیار دانشکدة معمارى دانشگاه هنر اصفهانارغوان پورنادریدانشجوى دکترى مرمت
ابنیه، دانشگاه هنر اصفهانJournal Article20160718<span style="color: black; font-family: 'Calibri Light'; font-size: large;">In the southeast entrance corridor of the Grand Mosque in Isfahan, there is an alcove whose physical properties indicate its time of construction. This alcove boasts an inscription in Kufic script as well as modest brick ornament on its walls. The inscription includes a currently truncated Koranic verse. By recalculating size of the basic module for the Kufic script, and assuming the verse in its original entirety, it could be conjectured that this alcove is in fact, a remnant of a demolished space over which the existing prayer hall is constructed. Judging by the unsophisticated style of the inscription, it is probable that this space dates from 481 A.H.</span>در یک کنجِ شبستان جنوب شرقی مسجد جامع اصفهان، بقایای از آثاری ارزشمند دیده می شود که شامل عناصرمعماری و ساختمانیِ دو دیوار تزیینی و کتیبۀ خط کوفی است. هدف در این مقاله بررسی شاخص های معماری این کنج به منظور شناخت تحولات و تعیین قدمت آن است. پژوهش از نوع مطالعات موردی است و از روش توصیفی تاریخی، میدانی و تحلیل هندسی و ساختی بهره گرفته شده است. مطالعات میدانی و نتایج بدست آمده نشان می دهد که کنج مورد نظر بقایای فضای محو شدۀ مستقل و جدا از شبستان است و قدمت آن به پیش از سال481ق می رسیده است