دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25120150923The Role of Exemplar Sketches in Design Educationنقش دست نگاری استاد در آموزش طراحی518100247FAوحید صدرامدانشجوى دکترى رشتة معمارى دانشگاه شهید بهشتیحمید ندیمیاستاد دانشکدة معمارى و شهرسازى، دانشگاه شهید بهشتى0000-0001-7053-4022Journal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Myriad Pro'; font-size: medium;"><span>‘Design review’ refers to the process of examination, appraisal and critical analysis of the student’s proposed designs undertaken by both the student and the teacher in studio sessions. Conventionally, many design teachers depend primarily on theoretical verbal criticism and neglect the role of their exemplar sketching as design praxis. This paper presents the role of ‘mouth’ and ‘hand’ as two complementary bases for design review. It suggests that it is essential for the design teacher to address simultaneously two parallel concerns: (i) the progress of design exercise; and (ii) the progress of the design student. The former necessitates teacher’s sketching on student’s design, while the latter demands a latent attention paid by the teacher to the student’s imitative learning from such sketches. To conclude, the teachers are encouraged to mentor students by complementing their verbal teaching with sketching on the drawing board.</span></span>«کُرکسیون» به معنی اصلاح طرح معماری روی میز قضاوت، توسّط استاد و دانشجو در ملاقاتهای آتلیه است. مرسوم است که برخی اساتید، حرف زدن را کافی دانند، صرفاً از آموزش کلاممحور جهت نقد و کمک به پیشبرد کار دانشجو بهره میبرند و آموزش عملی دستنگاری را نادیده میگیرند. در این پژوهش، «دست» و «زبان» به عنوان دو دستمایهی بنیادی کرکسیون معرّفی می شود. یافتههای پژوهش، «تأمّل موازیِ» معلّم، یعنی تأمّل همزمان در «پیشبُرد طرح» و «پیشبُرد شاگرد» را برای جلسات کرکسیون ضروری میداند. تأمّل اوّل، نیازمند «دستنگاری استاد» بر طرح شاگرد در حضور او، و تأمّل دوم، نیازمند توجّه پنهانی استاد به فرایند «یادگیری تقلیدی شاگرد» از دستنگاری استاد است. این مقاله، به معلّمان طرّاحی پیشنهاد میشود که همراه با حرف زدن، با خطکشیدن بر طرح روی میز، از دانشجو «پشتیبانی» کنند.دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25120150923Architecture and Environmental Numbnessمعماری و کرختی محیطی1934100244FAسارا رحمانیدانشجوى دکترى معمارى، دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Myriad Pro'; font-size: medium;"><span>The quality of living environment depends on users’ active response. Users’ unawareness and passive, insensitive and indifferent reaction to their surroundings—collectively called ‘environmental numbness’—adversely affects users’ wellbeing and will gradually lead to degradation and final evacuation of an environment. Several factors contribute to numbness, namely: users’ conformism to deficiencies in their environment; recurrent architectural kitsch; crowding and overload; lack of emotional stimulation; little spatial flexibility; limited user participation opportunities and lack of place attachment. This leads to the conclusion that low-cost and social housing are priority areas that demand urgent attention by architects to prevent environmental numbness.</span></span>معماری بدون حضور مخاطب و واکنش فعال وی شکل نمی گیرد و برای امید به ارتقاء معماری محیط، نیازمند مطالعه واکنش های داوطلبان و استفاده از پسخوراند آن در روند طراحی فضا هستیم. در میان انواع واکنش های مخاطب، واکنش غیرفعال او که نتیجه ناآگاهی، حساسیت نداشتن و بی تفاوتی نسبت به برخی وجوه محیط است و «کرختی محیطی» خوانده می شود، به دلیل مسکوت و پنهان بودن کمتر نمایان است و درحد واکنش های منفی اشخاص، خطرساز محسوب نمی گردد. اما بی توجهی، کرختی و انفعال مخاطب که غالبا هم نسبت به وجوه عالی کیفیت محیط رخ می دهد می تواند در درازمدت طوری محیط را نزول دهد که موجب درخطر افتادن سلامت فرد و تمایل او به ترک محیط گردد. عوامل تاثیرگذار بر ایجاد کرختی محیطی، فقط مولفههای فردی را دربرنمی گیرند بلکه فاکتورهای فردی در ترکیب با ویژگی های طرح محیط مصنوع است که کرختی را تولید و تقویت میکنند. معماری نیز در این زمینه نقش دارد و اگر معمار تحت تاثیر محدودیت و تنگناهای شرایط محیط، در طراحی تساهل کند، امکان پدید آمدن کرختی افزایش می یابد. «عدم تامین الزامات اولیه و ضروریات مورد نیاز مخاطب»، «تکرار و تعدد مصادیق معماری با کیفیت نازل»، «اضافه بار محیطی و ازدحام»، «فقدان برانگیختگی عاطفی در محیط»، «قابلیت پایین محیط در تغییر پذیری و نو شدن»، و «عدم مشارکت محیط در تولید حس تعلق» عواملی هستند که از طرح معماری محیط نشات گرفته و در این مقاله به عنوان خاستگاه های کرختی در رابطه با معماری مطرح شده اند. مطالعه در این عوامل ما را به این نکته رهنمون می کند که بحرانیترین فضاهایی که معماران باید نسبت به احتمال تولید پدیده کرختی محیطی در آن ها حساس باشند و برای جلوگیری از بروز آن اقدام کنند، فضاهای محدود، حمایتی و ارزان قیمت مانند "مسکن حداقل" هستند. دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25120150923Urban Transformation and Constancyدگردیسی و پایائی شهر و مفهوم آن3546100245FAسید محسن حبیبیاستاد دانشکدة شهرسازى، پردیس هنرهاى زیبا، دانشگاه تهرانJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Myriad Pro'; font-size: medium;"><span>Urban transformation is the transformation of the collective memory occurring steadily in a city in line with demolition and reconstruction of its urban spaces. All civilizations are the result of, and subject to, evolution and replacement in diverse socioeconomic and cultural practices caused by intrinsic innovative processes. Therefore, cities acquire an anthropological nature. The experience of urban space thus becomes an anthropological experience; an experience of human mental interaction with surrounding environment; a simultaneous experience of space, time and place; a unification of individual and collective memory; an experience of unconscious cognition rather than conscious scrutiny; and citizens’ collective and individual sensual perceptions. The anthropological experience of a city in fact recapitulates a description of urban civilization as crystallized in time and space, its continuous gradual transformation and at the same time, its inherent constancy. </span></span>دگردیسی مفهوم شهر، دگردیسی حافظه جمعی شهر است که آرام و پیوسته، با دگرگونی شهر، تخریب ها و جانشینی های فضاها و مکانهای شهر، در طول زمان رخ می دهد. همه فرهنگ ها و جوامع در طول تاریخ و با واسطه دو گانه های تخریب و بازسازی، همنشینی و جانشینی رفتارها، هنجارها و کردارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و البته کالبدی و فضائی شکل گرفته و توسعه یافته اند. سنت ساخت و تولید فضا و مکان در طول زمان همواره با ابداع و نوآوری همراه بوده است. در همه تمدن های بشری و شهری، دانش تاریخی زیست سرزمینی در هماوائی با طبیعت پیرامونی و دانش فنی و فناوری زمانه، پیوسته و همیشه آکنده از نوآوری است و سنت ساخت و تولید فضا و مکان بازتاب سه گانه فرهنگ(دانش تاریخی زیست)، دانش فنی زمانه و طبیعت است. نتیجه غائی تبلور فرهنگ، طبیعت و فناوری زمانه در محیط انسان ساخت و رفتارهای جامعه، شکل گیری شهر و فضاهای شهری است و به همین سبب، شهر موجودیتی انسان شناسانه می یابد و تجربه آن نیز انسان شناسانه است، تجربه ای آکنده از آمیختگی ذهن آدمی با محیط پیرامونش، تجربه ای حاکی از ترکیب سه گانه فضا، زمان و مکان در همراهی با حافظه فردی یا جمعی. تجربه ای که منجر به شناختی از شهر می شود که بیش از آنکه حاصل تفکری آگاهانه باشد، به صورت ناخودآگاه بدست می آید. تجربه شهر حاصل ادراکات فردی و جمعی شهروندانی است که فضا، زمان و مکان را با همه حواس پنجگانه خود در می یابند و به یاد می سپارند. تجربه انسان شناسانه شهر، روایت مدنیت شهر است، مدنیتی تبلور یافته در فضا و مکان، مدنیتی که همراه با دگرگونی و دگردیسی مداوم و آرام یا شتابان مکان و فضای شهری دگرگون می شود و دگردیسی می یابد. مدنیتی حاکی از پایائی شهر و مفهوم آن.دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25120150923Visual Arts as a Participatory Design Technique
Designing Better Environments with Youth and Childrenبهکارگیری هنرهای ترسیمی کودکان و نوجوانان به عنوان روش مشارکتی در طراحی محیطهای بهتر4760100246FAمرجان شهاب زادهدانشجوى دکترى طراحى شهرى ،دانشکده معماری، دانشگاه شهیدبهشتیJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Myriad Pro'; font-size: medium;"><span>Despite their significant population and role, youth and children are usually neglected in the planning process. Use of visual arts is an effective method to stimulate participation of the younger generation and facilitate their expression of needs and concerns. Nevertheless, work on how their oeuvre should be interpreted is by far very limited. This research addresses means and ways of employing visual arts as a participatory planning technique for youth and children. To this end, available literature is surveyed using a qualitative and descriptive method. Then a sample of 90 children aged between 12~16 including both sexes are selected for a practical exercise. It is concluded that using visual arts yields promising results for stimulating participation. </span></span>استفاده از روش هنرهای ترسیمی مانند نقاشی و کروکیهای دستی کودکان و نوجوانان در طراحی یکی از روشهای مطلوب در پژوهشهای مشارکتی شمرده میشود چرا که هنرهای ترسیمی بیش از هر روش محاورهای دیگر، کودکان و نوجوانان را به ایجاد ارتباط فکری خود با محیط قادر میکند؛ اما با وجود شناخته شدن این روش در حوزه طراحی محیط، روش "تفسیر دادهها و کاربردهای نتایج به دست آمده" هنوز مبهم مانده است. هدف در مقاله حاضر پاسخ به این سؤال است که « تفسیر داده های روش هنرهای ترسیمی کودکان و نوجوانان چگ.نه انجام می شود و نتایج حاصل از تفسیر داده هاچه کاربردهایی در طراحی محیط های بهتر دارد ؟» با توجه به این هدف مقاله با روش تحلیلی – توصیفی به معرفی روشهای تحقیق مشارکتی هنرهای ترسیمی کودکان و کاربردهای آن در طراحی شهری با استفاده از مرور متون پیشین میپردازد و در این راستا نمونه موردی را به صورت مبسوط شرح میدهد که با استفاده از ابزارهای متداول هنرهای ترسیمی، با مشارکت 90 نوجوان 12 تا 16 سال دختر و پسر در مدارس شهر شیراز انجام شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که روش تفسیر نقاشی و روش های ترسیمی کودکان اغلب با روش تحلیل محتوا و یافتن الگوهای فکری مشترک کودکان و نوجوانان انجام می شود و به کار بستن این روش، درک بهتری از نحوه ادراک و مطالبات از محیط و ترجیحات مکانی کودکان و نوجوانان در اختیار طراحان قرار میدهددانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25120150923Bottom-up Participatory Urban Design
Using the Charette Method for Designing the Central Subway Station in Sa’at Square, Tabrizطراحی شهری پایین به بالا (مفاهمه ای) تدوین دستورکار فرآیند طراحی شهری مشارکتی با رویکرد شارت نمونه موردی: طرح احداث ایستگاه مرکزی مترو در میدان ساعت تبریز6184100248FAمهدیه باقرزاده خسروشاهیکارشناسى ارشد طراحى شهرى،
دانشکده معمارى و شهرسازى
دانشگاه شهید بهشتىJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Myriad Pro'; font-size: medium;"><span>Sa’at Square is one of the historic squares of Tabriz City. Recent interventions by the Municipality include demolition and reconstruction of numerous houses around this square to build a central subway station. Although a consulting firm had prepared several alternatives for land use and access routes in this square, it was decided to finalize the design by adopting a participatory approach. There are a number of methods for stimulating participation in the design process, in particular: awareness-raising expositions; taking into account the views expressed in a survey; group interaction; open-ended discussions; and brainstorming. As a group interaction method, charette is a holistic collaborative planning process that harnesses talents and energies of all interested parties to create and support a feasible plan. Furthermore, it advances community planning and public involvement. Charette comprises of three phases: (i) preparation phase including research an education; (ii) the charette workshop spreading over some days to include at least three feedback loops; and (iv) the implementation phase. This paper reports the results of employing the charette method to decide the final design for Sa’at Square.</span></span>میدان ساعت به عنوان مرکز منطقه فرهنگی و تاریخی شهر تبریز، از گذشته به عنوان مرکز ارتباط محلات اعیان نشین شهر محسوب می شود. به نحوی که اکثر اهالی آن تعلق خاصی را نسبت به آن محل احساس می کنند و با توجه به تغییرات تدریجی در آن محل، تعداد زیادی از کسبه از گذشته در آن محل ساکن هستند و این مشاغل دست به دست به پسران آنها منتقل می شود، که باعث ایجاد انس و الفت خاص آن افراد به این محل شده است. اما متاسفانه طی چند سال اخیر به دلیل شناسایی بخشی از آن محل در زمره ی بافت های فرسوده و احداث ایستگاه مرکزی مترو، شهرداری تصمیم به تخریب تعداد زیادی از مغازه ها گرفته که موجب نارضایتی و به گفته خود کسبه آواره شدن آنها گردیده است.این در حالیست که، طی چند دهه گذشته هزینه های بسیار سنگینی در نظام های برنامه ریزی جهان معاصر بدلیل تحمیل ارگان های حکومتی، منطقه ای و محلی با اتکاء بر رویکرد حاکمیت "بالا به پایین" پرداخت شده است. اما، بدلیل انقطاع و بیگانگی اجتماع محلی و حکومت، بدلیل توزیع ناعادلانه قدرت عملاً با تسلیم شدن سرمایه های اجتماعی و احساس ضعف و بی قدرتی جامعه در برابر حاکمیت مواجه می شویم.بر این اساس، در این مطالعه، با هدف تبیین "فرآیند طراحی شهری مشارکتی" تلاش شده که، با تمرکز بر فرآیند و تاکید بر سرمایه های اجتماعی و نگرشی دارایی مبنا، مشارکت واقعی ساکنین محلات محقق شود. بنابراین، الگوهای عملیاتی طراحی شهری رایج در ایران به همراه روش های مشارکت برای شرایط موجود مناسب سازی شده است.یافته های این مطالعه نشان می دهد، این الگو امکان تعامل گروهی، فرصت کشف دقیق و واقعی مسائل و قابلیت های فضاهای مختلف را فراهم می کند. و شهروندان نقش فعالی در فرآیند تهیه طرح به عهده می گیرنددانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25120150923Launching an Integrated Policy-Making Structure Opportunities and Obstacles in Applying a Collaborative Approach in Tehran Metropolisفرصتها و موانع بهکارگیری رهیافت همکارانه در پایهگذاری ساختار سیاستگذاری یکپارچه در شهر تهران85118100249FAزهره عبدی دانشپوراستاد دانشکده معمارى و شهرسازى، دانشگاه شهید بهشتىوحیده ابراهیمنیادانشجوی گروه شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتی0000-0002-6391-1130Journal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Myriad Pro'; font-size: medium;"><span>Urban planning is an attempt to integrate diverse and usually conflicting interests. Nevertheless, since stakeholders compete solely for their respective sectoral interests, many urban problems are not resolved in the planning process leading to a deadlock in key planning areas. As a metropolitan capital, Tehran faces a similar situation with multiple stakeholders, both at national and city levels, who influence the implementation of its urban master. This research attempts to assess the feasibility of applying a collaborative approach to the urban planning process in Tehran. For this purpose, it aims at (i) identifying opportunities and barriers for employing this approach; and (ii) analyzing their impact on the feasibility of this approach. The research is conducted in four stages. In the first two stages, a literature survey is undertaken to develop the theoretical and conceptual framework for intervention. The third stage uses a variety of analytical techniques including selection of critical case, qualitative content analysis and force field analysis. The fourth stage stipulates methods for promoting the collaborative approach in the planning process at three levels: city, district and neighborhood. As a result, two research areas of ‘Integrated Policy-Making Structures’ and ‘Collaborative Approach’ are detailed and methods for their integration are proposed. Another achievement of this research is employing force field analyses, the application of which in this area has been very limited .</span></span>برنامهریزی شهری با عرصههای سیاستگذاری چندگانهای رو به رو است که رویارویی با آنها در جوامع گوناگون در زیرسیستمهای تصمیمگیری بخشی یا در واحدهای جغرافیایی-اداری مجزا و بیارتباط با یکدیگر به بیکفایتی در سیاستگذاری در رویارویی با مشکلات میانجامد و موجب پیدایش مشکلات بازرخدهنده و گاه گشودهناشدنی میشود.. دو دسته ی کلان و چندگانۀ تصمیم گیران و سیاست گذاران؛ در بخش عمومی بر پایه ی دستور کارها و وظایف متفاوت خود، و در بخش خصوصی برحسب انگیزههای متفاوت خود، درک متفاوتی از ماهیت مشکلات شهری و مسیرهای سیاستگذاریبرای گشودن این مشکلات دارند. در چنین سیستم پیچیده و چندسطحی سیاستگذاری شهری، ایجاد یکپارچگی و هم رأیی در دستورکارها، اهداف، درک مشکلات شهری و اجرای سیاستها با دشواریها و کشمکشهای ناشی از منافع متناقض ذی نفعان روبهرو است. رهیافت همکارانه در برنامهریزی شهری با توجه به روابط قدرت آشکار نیروهای رسمی و غیررسمی هدایتکنندۀ اندیشههای راهنمای تصمیمها و سیاستها و درنظرگرفتن کشمکشهای ناشی از منافع متناقض عوامل تصمیمگیری و سیاستگذاری چندگانه در سیستمهای شهری، سازوکاری را معرفی میکند تا با برقراری ارتباط میان دانش تخصصی برنامهریزی با دانش محلی افراد و گروهها، امکان حرکت به سمت یکپارچگی در سیاستگذاری و برنامهریزی فراهم شود. در شهر تهران نهفقط عوامل تصمیمگیری و سیاستگذاری چندگانهای در سطوح فراشهری، شهری و خُردشهری به تولید تصمیم و سیاست و اجرای سیاستهایی برای عناصر متشکلۀ بخش عمومی مختلف میپردازند، بلکه تصمیمها و سیاستهای مربوط به این بزرگشهر بهعنوان پایتخت کشور، از سوی عوامل تصمیمگیری در سطح ملی نیز شکلگرفته و اجرا میشوند. با وجود چندگانگی ذی نفعان در بخش عمومی با قدرت تصمیمسازی، تصمیمگیری و سیاستگذاری در شهر تهران، رهیافتی که عمل برنامهریزی شهری در ایران را میتوان در آن چارچوب قرارداد به منافع، اهداف، تصمیمها و سیاستهای عوامل تصمیمگیری و سیاستگذاری چندگانه (در هردو بخش عمومی و خصوصی) و نیز به امکان وجود ناسازگاری، ناهماهنگی و تضاد میان اهداف، تصمیمها و سیاستهای این عوامل تصمیمگیری چندگانه همواره بیتوجه بودهاست. هدف های دوگانه ی این مقاله، نخست) پراختن به نقش تحلیل فرصتها (به عنوان نیروهای پیش برنده) و موانع (به عنوان نیروهای بازدارنده) استفاده از رهیافت همکارانه برای سیاستگذاری یکپارچه در شهر تهران و شفاف کردن آن و دوم) ردیابی و بکارگیری "روش های تحلیلی" برای شناسایی فرصت ها و موانع بکارگیری رهیافت همکارانه برای سیاست گذاری یکپارچه است که در فرایندی متشکل از چهار مرحلۀ اصلی طراحیشدهاست. در دو مرحلۀ نخست و دوم، با ماهیت توصیفی- تحلیلی، به چارچوبهای نظری پشتیبان و تشکیلدهندۀ سیاستگذاری یکپارچه و رهیافت همکارانه در برنامهریزی شهری پرداخته می شود. در این دو مرحله از روش تحلیل محتوای کیفی برای بازبینی و تحلیل متون مرتبط با سیاست گذاری یکپارچه و رهیافت همکارانه در برنامه ریزی شهری، و تحلیل یافته های حاصل از این بازبینی (اطلاعات ثانویه) و ترکیب آنهها در مناسبت با اهداف این مقاله استفاده شد. با استفاده از برونداد این دو مرحله و روشهای بهکاررفته، نویسندگان مقاله توانستهاند فرصتهایی را شناساییکنند که رهیافت همکارانه برای پایهگذاری ساختار سیاستگذاری یکپارچه ایجاد می کند. در دو مرحلۀ تحلیلی سوم و چهارم، برپایۀ یافتههای دو مرحلۀ نخست و دوم و با به کارگیری روش های "انتخاب نمونه ی انتقادی"، "تحلیل محتوای کیفی اسناد" و "تحلیل میدان نیرو" روش پیشنهادی در این مقاله برای تحلیل فرصت ها و موانع بکارگیری رهیافت همکارانه برای سیاست گذاری یکپارچه در شهر تهران معرفی می شود و به کار می رود تا هدف پژوهش پایه ی این مقاله، برآورده شود. دستاوردهای مقاله نخست تدقیق ارتباط دو زمینه ی پژوهشی "رهیافت همکارانه" و "سیاست گذاری یکپارچه" در برنامه ریزی شهری و دوم کوشش در معرفی عناصر اصلی اصول پایه ی بکارگیری رهیافت همکارانه برای سیاست گذاری یکپارچه در شهر تهران و بکارگیری آنها، همچون چارچوبی برای تحلیل و یافتن فرصت ها و موانع به کارگیری رهیافت همکارانه برای سیاستگذاری یکپارچه در شهر تهران، است. در زمینه ی بکارگیری روش های تحلیل نیز دستاورد این مقاله استفاده و کوشش در تعیین چگونگی مناسبت فن تحلیل میدان نیرو برای بکارگیری در برنامه ریزی شهری است. دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتیصفه1683-870X25120150923The Role of Infilling in Historic Fabrics
A Comparative Study of International Instrumentsنقد جایگاه بناهای میانافزا در محوطههای تاریخی از منظر اسناد بینالمللی119138100243FAرضا ابوئیاستادیار دانشگاه هنر اصفهاننسیم جعفریدانشجوى دکترى مرمت دانشگاه
هنر اصفهانJournal Article20160713<span style="color: black; font-family: 'Myriad Pro'; font-size: medium;"><span>Conservation theory has continuously evolved since eighteenth century. With establishment of international bodies who serve the purpose of conserving cultural heritage in early twentieth century, the theoretical treatment of this subject has been systematically pursued and internationally debated. This has resulted in elaboration and adoption of diverse international instruments over the past seventy years. This valuable body of knowledge could be used as guide for intervention in deteriorated historic fabrics and undertake now development without compromising existing heritage. This paper initially presents a synopsis of selected international instruments such as ICOMOS Charters, UNESCO Recommendations and Conventions, Symposium Resolutions, etc. Based on a comparative study, it is then argued that these documents reveal different approaches to infill structures ranging from absolute prevention of infilling to its recognition as an inevitable phenomenon and finally, appreciating infilling as a regeneration strategy. </span></span>موضوع مرمت در طی تاریخ تطّور خود به موازات توسعه دانش و تجربه بشری و طی فراز و نشیبها، به تدریج به حوزههای وسیعتری گسترش یافت. نظریهپردازیها و شکلگیری تجارب گوناگون مرمت در جای جای جهان از قرن هیجده به بعد و به ویژه در نیمهی اول قرن گذشتهی میلادی و در عرصههای معماری و شهرسازی، غنا و پشتوانهی عظیمی را برای این دانش رقم زد. ایجاد نهادهای جهانی، تسهیل روابط بینالملل و شکلگیری توافقنامههای متعدد جهانی در این سده، زمینهساز گسترش هرچه بیشتر دانش و تجربهی مرمت، همگرایی، تحولات وسیع و چارهجویی مسائل مشترک در بین جوامع گردید. موضوع چگونگی شکلگیری ساختارهای جدید در محوطههای تاریخی از جمله مسائل مطرح در این اسناد جهانی بوده است. از حدود سه دهه پیش، گله از فراوانی واحدهای مخروبه در بافتهای تاریخی و بلاتکلیفی مالکین در «چگونه ساختن» در ادبیات مرمت شهری کشور گزارش شده است. همین مسأله در انفعال جامعهی دانشگاهی، دستگاههای مسئول و مدیریت شهرهای تاریخی در سالهای اخیر به گسترش بسیار در مقیاس «پهنههای فرسودهی» تاریخی منتهی گردیده است. بیم آن میرود که تأخیر بیشتر به نفی تداوم، هویت تاریخی و جایگزینی «شهرسازی تعویضی» در این عرصهها بیانجامد. کندوکاو اسناد جهانی شکل گرفته طی قریب هفت دهه در قرن گذشته فرصت و پشتوانه مغتنمی است که این نقطه نظرات استخراج و به کار بسته شوند. «چگونگی و معیارهای طراحی و شکلگیری بناهای میانافزا در محوطههای تاریخی از منظر اسناد بینالمللی» سؤال تحقیق حاضر است. روش علمی تحقیق بصورت تحلیل محتوا است. تعاریف پایه در زمینهی نوسازی و بافتهای تاریخی در این مقاله به علت جلوگیری از اطالهی کلام و با فرض دانش پایهای مخاطب متحصص حذف گردیده است. طی این روش و به منظور تحقق اهداف پژوهش، دادههای تحقیق مشتمل بر مواد و مفاد قطعنامهها، دستورالعملها، منشورها و سایر اسناد راهبردی مربوط که در خصوص نوسازی در بافتهای تاریخی نظرها و پیشنهادهایی در پی داشته اند، تحلیل گردیدهاند. مطالعهی این پژوهش کتابخانهای و روش آن یافتهاندوزی و با استناد به همین اسناد و توافقنامههای جهانی بوده است. براساس مطالعات اولیه، معاهدات مرتبط گزینش و تحلیل شده اند. در نهایت با تحلیل دادههای گردآوری شده، طبقهبندی اسناد مذکور از منظر نفی، پذیرش و یا تشویق ساختارهای جدید در محوطههای تاریخی تدوین و با تحلیل هریک نتیجهگیری و نتایج لازم اتخاذ گردیده است. همچنین عرضه ی وجوه مشترک، توصیهها و راهکارهای اساسی، و ذکر کاستیهای آنان، به انضمام معرفی اسناد واجد راهکارهای اجرایی همساز و همسان با نیازهای جامعهی ایران از نتایج دیگر این پژوهش است